صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
نبود این چنین کشور و دین ما به یزدان که این کشور آباد بود همه جای مردان آزاد بود در این کشور آزادگی ارز داشت کشاورز خود خانه و مرز داشت گرانمایه بود آنکه بودی دبیر گرامی بد آنکس که بودی دلیر نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت از آنروز دشمن بما چیره گشت از آنروز این خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد چو ناکس به ده کدخدایی کند کشاورز باید گدایی کند به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سر انجام بد داشتیم بسوزد در آتش گرت جان و تن اگر مایه ی زندگی بندگی است دو صد بار مردن به از زندگی است بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم برون سر از این بار ننگ آوریم نظرات شما عزیزان: برچسبها: شعر فارسی [ دو شنبه 22 اسفند 1390
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|