شاعر خاموش - مادر (ترجمه ی آزاد شعری کردی از ش ش شب) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

شاعری خاموش که

شعفش به سخره می گیرد شادمانی و پایکوبی مستانه ی مولوی را

آنگاه که می بیند قامت رشید فرزندش را


شاعری خاموش که

اندوهش خنده می زند بر

اندوه بی پایان جهان

آنگاه که خاری می خلد در انگشت فرزندش


شاعری خاموش که

در سکوتش به بلندای بی نهایت فریاد عشق است


شاعری خاموش که

در این نزدیکی است اگرچه

گهواره ی دیوانش

هرگز کودک سرورش را

و کودک اندوهش را

و کودک فریادش را

و کودک عشقش را

بر خویش ندیده است

اینگونه است مادر..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ شنبه 23 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب