..پدری که روی خانواده اش اسید پاشید و روی جانیان تاریخ را سفید کرد 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

به گزارش تکناز به نقل از ایسنا بامداد اواخر اردیبهشت‌ماه سال گذشته مردم روستای «برات‌آباد» شهرستان بم با صدای فریادهای «كمك» زنی جوان روبرو شدند كه بلند فریاد می‌زد كه «سوختم» و از مردم درخواست آب می‌كرد، هرچند همسایه‌ها در لحظات اولیه تصور می‌كردند كه این زن 24 ساله دچار برق‌گرفتگی شده است اما هنگامی كه صورت تخریب شده او و دختر دو و نیم ساله‌اش را دیدند متوجه شدند كه این زن قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شده است.

 منبع:
http://www.taknaz.ir
و من پس از دیدن این تصاویر و آگاهی از مشروح خبر، ضمن تأثر شدید، پنج بار متأسف شدم:
1-برای مملکتی که اعتیاد در بین مردمانش حکمفرمایی می کنه و هیچ مسؤلی کمرش زیر بار دین و انجام وظیفه و مسؤلیتش خم نمیشه و خم به ابرو نمیاره
 
2-برای جامعه ای که در سراشیبی تند سقوط اصول اخلاقی و انسانی قرار داره و زعما و دولتمرداش همه ی دغدغه و اندیشه شون شده یک چیز هسته ای و سرزمین های گرم زیتون
 
3-برای دادگاهی که نمی تونه تشخیص بده یک آدم شیشه ای و معتاد مطلق، صلاحیت و لیاقت سرپرستی یک خانواده رو نداره
 
4-برای قانونی که طبق ماده ی 220 اون، پدر یا جد پدری می تونن فرزند و یا نوه شونو بدون هیچ ترسی بکشن و جان یک انسان رو بگیرن.
 
5- برای پدر و شوهری که روی صدام و بن لادن و پینوشه و کارادزیچ و قذافی و هیتلر و تیمور لنگ و هزاران جنایت پیشه ی دیگه رو سفید کرد..

6- و برای این مادر و دختر............. واژه ی «تأسف» چه عادلانه بی معناست...!



نظرات شما عزیزان:

مرضیه
ساعت15:42---30 ارديبهشت 1392
با دیدن این عکسا اشک توی چشمم از وحشت خشک شد من هم وقتی بچه 8-9 ساله بودم قربانی آزار جنسی بودم من هیچ اعتماد به نفسی ندارم با این که الان 24 ساله هستم این بچه الان نمیفهمه درد واسه روزاییه که بفهمه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: فتودردخشونت علیه زنانکودک آزاریاعتیاد
[ چهار شنبه 10 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب