دورترین 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

تا کنون چند بار دوستان، لینکی رو برای دانلود موزیک وبلاگ درخواست کردن که در پاسخ به این عزیزان در پایین این لینک رو قرار دادم:

wdl.persiangig.com/pages/download/


برچسب‌ها: پراکنده هااپرا
[ یک شنبه 8 بهمن 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و

ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان

زخم دار است ٬  با ریشه چه می کنید؟
 
گیرم که بر سَرِ ِ این بام ٬ بنشسته در کمین پرنده ای
 
پرواز را علامت ممنوع می زنید
 
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
 
گیرم که می زنید ٬ گیرم که می برید 

 گیرم که می کشید 

با رویش نا گزیر جوانه چه می کنید؟ 

******* 

تمام بغض قناری ها ٬ صداتو ترسونده

اجاق ِ کینه ی پاییزی ٬  گل هاتو سوزونده
تو اون ستاره ی خاموشی ٬ که خواب تو رو برده

پیام سرخ شقایق ها تو قلب تو مرده

چشمهات مثه شب بارونی

دلت پر از غم پنهونی 
مثه پرنده ی زندونی

بخون به ناله ی دل 
مثال تیغ گل زردم 

یک شعر خسته ی پر دردم 

 ببین که قایق امیدم

 نشسته بی تو به گِل

غم غریب کدوم غروبی 
که عطر پاییز گرفته بوی تنت

نگاهت به سوی کدوم ستاره است 
که قلب پاره است ٬ به زیر پیرهنت

من و تو چلّه نشین این ٬ شب پر  اندوهیم 
من و تو سایه ی غمگین ٬ غروب رو بروییم

چرا به سفره ی ما دیگر

نشانی از نان نیست

به خاک غمزده ی شهرم 
نمی ز باران نیست..


برچسب‌ها: تمام بغض قناریها
[ جمعه 6 بهمن 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

لحظه ای بیایید و این خبر را به نقل از سایت بارسام با هم مرور کنیم:

«سعید مهدیون مدیرعامل شرکت فناوری اطلاعات ایران که متولی اتصال مدارس به شبکه ملی اینترنت است در گفتگو با خبرنگار مهر از پیشرفت مناسب طرح اتصال مدارس به شبکه ملی خبرداد و تاکید کرد که لزوما نیازی به اتصال مدارس به شبکه اینترنت جهانی به صورت مستقیم وجود ندارد و شبکه ملی اینترنت تمامی نیازهای مدارس به اینترنت را تامین خواهد کرد.

وی با بیان اینکه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برنامه ای برای اتصال مدارس به شبکه اینترنت جهانی ندارد، ادامه داد: هم اکنون طرح اتصال مدارس به شبکه ملی اطلاعات یا همان اینترانت ملی در دست انجام است که این شبکه می تواند تمامی نیازها را پاسخ دهد...»

آیا به نظر شما لازم نیست پس از نقل این گفته ها و در ادامه ی سطر چندین علامت تعجب قرار دهیم؟! دقت کنید: لزوماً نیازی به اتصال مدارس به شبکه ی اینترنت جهانی نیست... وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات برنامه ای برای اتصال مدارس به شبکه ی اینترنت جهانی ندارد.. شبکه ی ملی اینترنت تمامی نیازهای مدارس به اینترنت را تأمین خواهد کرد..

شایان توجه است که نکته ی نهفته در این سخن آقای مهدیون را آمارهای منتشر شده از سوی مجمع جهانی اقتصاد درباره ی وضعیت دسترسی مدارس ایران به اینترنت جهانی که در بین 142 کشور، رتبه ی 118 را به خود اختصاص داده اند؛ تأیید می نماید و آن نکته واقعیت نگاهی است که در این سرزمین به اینترنت و میزان ضرورت آن برای مدارس وجود دارد.

- هیچ معلوم نیست که اگر نیازی به اتصال مدارس به شبکه ی اینترنت جهانی نیست؛ پس چرا تمام کشورهای مترقی جهان و حتی کشورهای منطقه ی خاورمیانه در رقابتی تنگاتنگ به منظور پوشش دادن سراسری مدارس خود به اینترنت جهانی هستند؟ چرا در این ارتباط، کشورهای قطر، امارات و بحرین گوی سبقت را از دیگران ربوده اند؟ آیا هیچ یک از این کشورها عقلشان نمی رسد که «مدارس نیازی به اینترنت جهانی ندارند»؟!

- آیا اگر اساسی ترین مراکز بالندگی علمی یک کشور که من شخصاً آنها را جزایر فرهنگی می نامم و مدارس از جمله ی آنها به شمارند؛ نباید به اینترنت به مثابه ی عظیم ترین منبع اطلاعات، دسترسی داشته باشند؛ پس چه کسی یا چه جایی می بایستی از چنین امکانی بهره مند گردد؟

- آیا این استدلال که اینترنت می تواند موجد انحراف و کج رفتاری در جوانان و دانش آموزان گردد؛ می تواند توجیه گر قطع کامل و عدم دسترسی مدارس به آن باشد؟ آیا در این رابطه نباید به نقاط ضعف فرهنگی رجوع کرده و کوشید که این احتمال را با آموزش های صحیح و فرهنگ سازی جهت استفاده ی درست و به جا از اینترنت کاهش داد؟ آیا اساساً به جای بازداشتن مدارس از دسترسی به اینترنت؛  منطقی تر آن نبود که در کنار سایر دروس دانش آموزان؛ درسی نیز به آموزش استفاده ی صحیح از اینترنت اختصاص داده شود تا زمینه ی بروز ناهنجاری های احتمالی برطرف گردد؟ ناهنجاری هایی که در هر حال به دلیل استفاده ی نادرست شخصی و عدم فرهنگ سازی اجتناب ناپذیر خواهند بود.

- آیا در صورتی که دستگاه های متولی آموزش و پرورش در کشور، آگاه سازی و تربیت نسل های فهیم و اندیشمند و مجهز به آخرین یافته های علمی و پژوهشی را هدف خویش قرار داده اند؛ به جای محدود ساختن دسترسی مدارس به اینترنت جهانی و در واقع بستن مهمترین پنجره های ارتباطی با جهان، نه تنها کوشش می کردند که این دسترسی به بهترین و سریع ترین شکل ممکن میسر شده؛ بلکه اساساً به تمام اقشار فرهنگی و دست اندرکاران عرصه ی فرهنگ(از جمله معلمان) تسهیلاتی جهت داشتن خط اینترنت سریع خانگی می دادند؛ منطقی تر، خردمندانه تر و افتخارآمیزتر از ساخته و پرداخته کردن ماکتی به نام اینترنت ملّی نبود؟ 

- آیا اصولاً چیزی به نام اینترنت ملّی که بخواهد جایگزین اینترنت جهانی گردد در عصری که دست کم علوم کامپیوتر در آن طبق قانون مور هر 18 ماه دو برابر می شود و ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تمام کشورها می رود که در یک نظام تعاملی و همبسته ی جهانی؛ شکلی متفاوت و البته مدرن تر از پیش به خود بگیرد؛ خنده دار نیست؟

- و دهها آیای دیگر..

نکته ی جالبی که وجود دارد؛ الزام مدارس به داشتن سرویس ایمیل یا پست الکترونیکی و وبلاگ است که روشن است با ممنوعیت برخورداری از اینترنت جهانی، عملاً چنین الزامی محلی از اعراب نخواهد داشت..

 فردوسی و چند صد سال پس از او فرانسیس بیکن در آغاز دوران روشنگری غرب که پیش درآمد عصر رنسانس و انقلاب صنعتی بود؛ رمز قدرت حقیقی را بیان داشت و آن علم است. ولی گویا آنانی که سیاستگذاری های مربوط به آموزش و پرورش را در حوزه ی اختیارات خویش دارند؛ با تنزل دادن جایگاه و منزلت مدرسه و بستن پنجره های آن نشان داده اند که چندان باورمند به این حقیقت نیستند..

توانا بود هر که دانا بود


برچسب‌ها: اینترنت و مدارس ایران
[ جمعه 29 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من


ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سينه نزديک
به مـــن هر آنکـه نزديک، ازو جــــــدا، جــــدا من


نه چشــــم دل به ســـــويي، نه باده در سبويي
که تــــر کـــــنم گـلـــــــويي، به ياد آشنــــــا من


ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــري
دلــــــم گرفته اي دوست، هـــــواي گريــه با من


برچسب‌ها: هوای گریه با من
[ پنج شنبه 28 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

- از خدا بترسید آنچنانکه باید از او ترسید. (آل عمران، 102)

- از من بترسید تا نعمت خود را بر شما تمام کنم و به رستگاری راه یابید. (بقره، 150)


برچسب‌ها: نمونه ای از آیات ترس از خدا در قرآن
[ یک شنبه 24 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

- هر کس بیشتر از خدا بترسد نزد او مقبول تر است. (اعمال رسولان، باب دهم، 25)

- خدا را آنطور که مقبول است عبادت کنیم یعنی از او بترسیم و احترامش بگذاریم زیرا خدا آتشی است که می سوزاند. (رساله به عبرانیان، باب دوازدهم، 28 و 29)

 


برچسب‌ها: ترس از خدا در آیات انجیل
[ یک شنبه 24 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

- از من بترس زیرا که من یهوه خدایی مهیب و ترسناک هستم.(سفر لاویان، باب نوزدهم، 14 و 32)

- ابتدای حکمت ترس از یهوه است و انتهای آن نیز ترس از یهوه است.(امثال سلیمان، باب نهم، 10)



برچسب‌ها: ترس از خدا در تورات
[ یک شنبه 24 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

خود ما چنین خواسته ایم که کسانی را به چندین درجه برتر از دیگران قرار دهیم تا اینان را به بردگی خویش درآورند. (زخرف، 31)

 

خدا رزق بعضی از بندگان خود را بر بعضی دیگر فزونی داده است، اما آنکس که رزقش افزون شده زیاده را به غلامان خود نمی دهد تا با او برابر شوند. (نحل، 71)

 

آیا بنده ای که هیچ اختیاری از خود ندارد و مردی آزاد که ما به او رزق فراوان عطا کرده ایم و پنهان و آشکارا هر چه بخواهد از مال خود انفاق می کند با هم مساویند؟ (نحل، 75)

 

دو نفر مرد یکی بنده ای گنگ و ناتوان که سربار مولای خویش است و از هیچ راه خیری به مالک خود نمی رساند و دیگری مردی آزاد که به عدالت امر می کند و در صراط مستقیم است آیا این دو نفر دارای حقوق متساوی هستند؟ (نحل، 76)


برچسب‌ها: برده داری در قرآن
[ شنبه 23 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

ای غلامان طوری با اشتیاق مطیع اربابان زمینی خود باشید که از ارباب آسمانی خود مسیح اطاعت می کنید. (رساله ی پولس رسول به افسیان، باب ششم، 5)

 

به غلامان بگو که در هر امر مطیع اربابان خود باشند و درباره ی احکام آنان جر و بحث نکنند و آنها را هماره از خود راضی نگاه دارند. (رساله ی پولس رسول به تیطس، باب دوم، 9)

 

فتوای توماس آکویناس قدیس درباره ی بردگی:

« بردگی که نتیجه ی گناهی است که آدم مرتکب شد، از نظر اجتماعی نظام مفید و عادلانه ای است. زیرا امری طبیعی است که گروهی کار کنند تا گروهی دیگر آزاد باشند و بتوانند از قانون خدا و از خود آنان دفاع نمایند. »


برچسب‌ها: فتوای توماس آکویناس رساله ی پولس رسول
[ شنبه 23 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

اگر غلامی عبری بخری پس شش سال نزد تو خدمت کند و سال هفتم بی قیمت بیرون رود، و اگر آقایش در این مدت زنی بدو داده باشد و آن زن پسران و دختران برایش زاییده باشد؛ آنگاه زن و اولادش از آن آقایش باشند و آن مرد تنها بیرون رود، لیکن هرگاه آن غلام بگوید که هر آینه زن و فرزندان خود را دوست می دارم و نمی خواهم بدون آنها آزاد بیرون روم، آنگاه آقایش او را به حضور خداوند( در معبد) بیاورد دو گوش او را با درفشی سوراخ کند و او وی را همیشه بندگی نماید. (سفر خروج، باب بیست و یکم، 2-6)


برچسب‌ها: فرموده های بدون شرحیهودیت
[ جمعه 22 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

کشتگاهم خشک ماند و يکسره تدبيرها
گشت بی سود و ثمر
تنگنای ِ خانه‌ام را يافت دشمن با نگاه ِ حيله اندوزش
وای بر من !

 

می‌کند آماده بهر ِ سينه‌ی ِ من تيرهايی
که به زهر ِ کينه آلوده‌ست .
پس به جاده‌های ِ خونين کلّه‌های ِ مردگان را
به غبار ِ قبرهای ِ کهنه اندوده
از پس ِ ديوار ِ من بر خاک می‌چيند
وز پی ِ آزار ِ دل آزردگان
در ميان ِ کلّه‌های ِ چيده بنشيند
سرگذشت ِ زجر را خوانَد .
وای بر من !

 

در شبی تاريک از اينسان
بر سر ِ اين کلّه‌ها جنبان
چه کسی آيا ندانسته گذارد پا ؟
از تکان ِ کلّه‌ها آيا سکوت ِ اين شب ِ سنگين
- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون ِ تازه می‌بافد -
کی که بشکافد ؟
يک ستاره از فساد ِ خاک وارسته
روشنايی کی دهد آيا
اين شب ِ تاريک دل را ؟
عابرين ! ای عابرين !
بگذريد از راه ِ من بی هيچ گونه فکر
دشمن ِ من می‌رسد ، می‌کوبدم بر در
خواهدم پرسيد نام و هر نشان ديگر .
وای بر من .

 

به کجای ِ اين شب ِ تيره بياويزم قبای ِ ژنده‌ی ِ خود را
تا کشم از سينه‌ی ِ پر درد ِ خود بيرون
تيرهای ِ زهر را دلخون ؟
وای بر من !



برچسب‌ها: شعر فارسی
[ جمعه 22 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

پیکان غمت بار دگر این جگرم را

خون کرد و ندیدی نفس پر شررم را

آسودگیم سود نشد زین همه رنجت

خالق بستان زندگی بی ثمرم را

اندوه ستمکاری دهر ارچه گران است

نشکسته چو بیداد دو چشمت کمرم را

اندیشه به جایی نبرد راه در این غم

پس عیب مکن هم نفس این چشم ترم را

امید علاجی ز خدا نیز نباشد

کاو خود زده بر لوح قضا این قدرم را

درمانده بشد عقل و دل آرام ندیدم

آرام چه بینم چو ندارم قمرم را

افسانه نبود عشق شب ای دوست که فردا

یادت نرود گر بنگاری سمرم را


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ سه شنبه 19 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

زمستان است و برفی نیست

عجب رونوشتی است:

زمستان قلبم و خشکی چشمانم..


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ دو شنبه 18 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 مدت ها پیش یعنی در واقع پارسال می خواستم مطلبی درباره ی خیزش مردم در کشورهای عربی بنویسم. همان خیزش هایی که به آن اصطلاح بهار عربی دادند ولی بعدها خیلی از آنهایی که این اصطلاح را برای آن وضع کرده بودند؛ گویا پشیمان شدند و یا دارند پشیمان می شوند. آنچه را پارسال و البته خیلی پیشتر از آن هماره در ذهن داشتم البته ممکن است در چارچوب نگرش های پوپری نگنجد. به عبارت ساده تری، ممکن است دیدگاهی باشد که نتوان آن را یک نظریه ی ابطال پذیر و علمی نام نهاد. ولی با این وجود، بر این گمانم که می تواند از یک چشم انداز کلّی نگر، تا حدودی بر درک ما از رویدادهای کنونی و آینده ی این کشورها -کشورهای عربی و در مجموع هر کشوری با شرایط مشابه و در آستانه ی خیزش های مردمی - پرتوی از روشنایی بیفکند:

صادقانه می گویم. من به نتیجه ی مطلوب و درخشان انقلاب و فرو ریختن های دومینو وار حکومت های عربی در دو سال اخیر، چندان خوشبین نبوده و نیستم. شاید پارسال بیشتر این بدبینی ناشی از مشاهده ی قراین و نمونه های پیشینی بود که در منطقه ی خاورمیانه و اطراف آن شاهد بوده ایم و امسال با مشاهده ی نتایج انقلابات رخ داده. در خصوص قراین و نمونه های پیشین، می توان به دو مورد بسیار آشنا و نزدیک و البته با شرایط بسیار متفاوت اشاره کرد: عراق و افغانستان. در این دو کشور تغییر حکومت با دخالت مستقیم نیروهای خارجی رخ داد و نقش مردم به گونه ای فعال، آگاهانه و مؤثر کمترین نمود را داشته است. نتیجه چه شد؟ کافی است نگاهی به آمارهای رسمی و غیر رسمی منتشر شده در این کشورها از اوضاع نابه سامان اجتماعی، اقتصادی، فساد اداری و مهمتر از همه امنیت و ترور شهروندانشان بیندازیم. البته در اینکه در این دو کشور در دوران طالبان و صدام، شکنجه و کشتارهای گسترده ای روی داده و افراد بسیاری قربانی گردیده اند؛ جای هیچگونه شکی نیست. ولی آنچه که به بحث ما ارتباط دارد؛ اوضاع پس از این حکومت هاست که گویا کوشش می شود دکوراسیون سیاسی کنونی آنها، در تضاد با دوران پیشین، دموکراتیک، مثبت و در یک کلام درخشان نشان داده شود(به نظر می رسد که این تلاش در جهت روشن نمایی، بیشتر از سوی دولت های غربی و آنهایی است که موجب سرنگونی حکومت های عراق و افغانستان شدند که صورتی موجه تر به دخالت های خود در سقوط نظام های حکومتی آنان نزد افکار عمومی جهان بدهند.). بدیهی است نمی توان بهایی به خودکفایی فکری و فرهنگی به ویژه در دوران معاصر داد. در عصری که فواصل مکانی اهمیت خود را از دست داده و پدیده ی جهانی شدن می رود که جهان را به سمت همسانی های افزون تر فرهنگی سوق دهد؛ نمی توان و نباید در انتظار کشف دوباره یا از سرگذراندن دوباره ی دستاوردهای فکری و تجربیات تمدن بشری بخصوص در زمینه ی حکومت و نظام های سیاسی نشست. اما در ارتباط با دو کشور افغانستان و عراق، که هماره تحت نظام های استعماری و استبدادی قرار داشته و همچنان غنی از فقر فکری و فرهنگی می باشند؛ این پرسش مهمی است که آیا اگر دموکراسی مدرن(به عنوان یک محصول فکری و فرهنگی برآمده از فلسفه های سیاسی غربی) توسط نیروهای خارجی به این دو کشور وارد نمی شد و به عنوان یک نظام سیاسی هرچند لرزان و ناقص مستقر نمی گشت؛ آیا در بدنه ی اکثریت(و نه اقلیت دانشگاهی و روشنفکر) مردم جوامع این دو کشور، به صورت آگاهانه و به عنوان یک خواسته و آلترناتیو مهم به این زودی ها مطرح می گردید؟ آیا شعور سیاسی مردم این دو کشور که هنوز در قیود تعصبات فرقه ای و مذهبی گرفتارند، بدان حدی رسیده بود یا رسیده است که دموکراسی در تمام ابعاد زندگی ایشان ریشه بدواند؟ گمان ندارم که پاسخ منفی به این پرسش ها با به خاطر آوردن صحنه های تکراری و رنج آور اوضاع روزمرّه ی آنها چندان نیازی به تأمل داشته باشد. 

اکنون به بهار عربی بپردازیم. نکته ی قابل توجه در مقایسه ی بین دو کشور نام برده ی قبلی و کشورهای انقلاب کرده ی دو سال اخیر مسئله ی نقش مردم در تغییر نظام سیاسی است. بدیهی است که در سقوط نظام های سیاسی، این بار در کشورهای تونس، لیبی، مصر و یمن نقش مردم انکار ناپذیر بوده است. خصوصاً در دو کشور تونس و مصر که با پشتیبانی حداقلی خارجی(چنانچه البته از نقش مهم رسانه های مهم بین المللی چشم پوشی کنیم) در زمان نسبتاً کوتاهی خیزش ها به سرانجام رسید. اما پرسش پیش گفته درباره ی افغانستان و عراق در اینجا نیز قابل طرح است. حتی شاید بهتر باشد بگوییم که دو مسئله وجود دارد:

1- اساساً مردم این کشورها با چه هدف معیّنی (اگر بتوان چنین قیدی را به کار برد) قیام کردند؟ در اینکه نارضایتی از اوضاع گوناگون وجود داشته تردیدی نیست. ولی آیا عامه ی مردم با هدف تغییر حکومت و نظام سیاسی قیام کردند یا دست یابی به خواسته های اقتصادی و پاره ای اصلاحات؟

2- آیا دموکراسی به عنوان یک جایگزین در اذهان اکثریت مردم این جوامع حضور داشته است؟ آیا شعور سیاسی آنها و اصولاً فرهنگ حاکم بر جوامع آنها با دموکراسی آشنا بوده است؟

شاید نتوان بدون انجام تحقیقات جدی و میدانی پاسخ قابل اطمینانی به پرسش نخست داد ولی در مورد دومی، چنین نیست و با استدلالی منطقی می توان گفت که اساساً فرض نهفته در پرسش صحیح نیست و این پرسش دارای تناقض است پس پاسخ آن نیز محلی از اعراب نخواهد داشت. تناقض در این است که اصولاً اگر کشورهای استبدادی اجازه ی نفوذ گسترده ی فرهنگ پذیرش دموکراسی را در میان عامه ی مردم داده باشند؛ دیگر نمی توان چنین کشورهایی را استبدادی دانست و در نتیجه خیزشی جهت تحقق یک نظام حکومت دموکراتیک لزومی نخواهد داشت. آزادی بیان و اندیشه جهت مطرح ساختن افکار و آراء گوناگون و ارائه ی الگوهای متفاوت حکومتی، مستلزم وجود بستر مناسبی برای همه گیر شدن است(بایستی توجه داشت که منظور، اکثریت و توده ی مردم است نه فقط طبقه ی روشنفکران و اصحاب قلم). پس با این استدلال می توان نتیجه گرفت که دموکراسی خواهی توده ی اکثری مردم در خیزش های دو سال اخیر در کشورهای عربی، هرگز یک تبیین منطقی و صحیح نمی باشد. از سوی دیگر با نتایجی که این خیزش ها در پی داشته، آشکار است که هرگز آن دموکراسیِ استاندارد که متکی بر آرمان های جهانی حقوق بشری باشد؛ شکل نگرفته است(نگاهی به قوانین تصویب شده در لیبی و مصر بیندازید). به عنوان نتیجه ی کلّی از این بحث می توان گفت که دموکراسی یک فرهنگ است و یک فرهنگ برای جاافتادن و پذیرش عام، نیازمند زمانی بسیار طولانی تر از یک دوره ی کوتاه تبلیغاتی پیش از انقلاب یا رفراندوم برای آگاه سازی است. گرچه اصلاحات از بالا می تواند زمینه ی مناسب را برای تسهیل و تسریع نفوذ این فرهنگ فراهم سازد؛ ولی پیش از هر چیز لازمه ی چنین امری حکومتی است که دولتمردان آن خود تماماً معتقد و باورمند به دموکراسی بوده و خود دارای چنین فرهنگی باشند و این چندان با واقعیات نمی خواند. چون دولتمردان هر کشور اکثراً از متن همان جامعه و همان فرهنگ برخاسته اند پس منطقی نخواهد بود اگر انتظار داشته باشیم که برخلاف باورها و فرهنگ نهادینه شده ی خود عمل کنند. و می توان گفت در بهترین شرایط نیز واژگونی نظام های استبدادی و مستقر شدن نظام های به ظاهر دموکرات، بدون بسترسازی های لازم و بلندمدت جهت استقرار فرهنگ دموکراسی در بدنه ی جامعه، نتیجه ی مطلوب را در پی نخواهد داشت. رهبران جدید نیز دیر یا زود تحت تأثیر تربیت فرهنگی خود و نیز عدم پتانسیل های کافی و عدم درک عمیق از دموکراسی در توده ی مردم، به آغوش همان فضای بسته و استبدادی بازخواهند گشت. به عبارت دیگر دیر یا زود مردم کلاهی را که مناسب سرشان باشد بر سر خواهند گذاشت. به زبان تمثیل می توان گفت:

حکومت در هر کشور همچون کلاهی است و مردم به منزله ی سری هستند که در زیر آن کلاه قرار گرفته است. بدیهی است هر کس کلاهی بر سر خود می نهد که مناسب و اندازه ی سرش باشد. اگر کلاه کوچکتر بود(همچون برقرار شدن احتمالی یک حکومت توتالیتر و استبدادی در جوامع رشد یافته ی غربی) بدون هیچ نیرویی خود از سر خواهد افتاد و امکان بقا و ثبات نخواهد یافت. و اگر بزرگ تر از سر نیز باشد؛ وقتی جلوی چشم ها را گرفت و موجب پریشانی و سرگردانی شد(همچون کشور عراق) دیر یا زود پی به ناکارمدی آن برده شده و از سر برداشته خواهد شد و نمی توان چندان به انتظار رشد کردن سری که به کندی رشد می کند نشست. مردم کشورهای بهار عربی، سرهایی رشد نکرده بودند و حال یا خود و یا دیگران تصمیم گرفتند یا تصمیم گرفته اند که کلاه بزرگ دموکراسی را بر آنها بگذارند. چندان به دوام این کلاه بر این سر نباید خوشبین بود..   


برچسب‌ها: نقد
[ جمعه 15 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


برچسب‌ها: نکته ها
[ پنج شنبه 14 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

دل تنگم بی تو

غریبم بی تو

مرده ام بی تو

نیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــستم بی تو

تو تو تو !

ای دورترین نزدیک ترین ها

..................

 


برچسب‌ها: دردنوشته ها
[ پنج شنبه 14 دی 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

شاید سال هاست که دیگر خبرها چندان غیر منتظره نیست. عجیب نیست. باورنکردنی نیست. اصولاً جدید نیست: کلاسی پر از دانش آموز در آتش سوخت. همین! کمی پیشتر اتوبوسی پر از دانش آموز واژگون شد. کمی پیشتر هم یک اتوبوس دیگر. چندی قبل تر سقوط های پی در پی هواپیماهای مدرن و امروزی توپولوف. جریان همیشگی مرگ های طبیکوک (طبیعی و مشکوک) این و آن در فلان جا. زلزله های بسیار قدرتمند 5 و 6 ریشتری با برجای نهادن هزاران کشته و زخمی و بی خانمان و البته رسیدگی های سریع و چند ساله برای بازسازی و جبران خسارات. بردن چند هزار میلیارد پول ناقابل از جیب مردم کریم و بخشنده. فرو رفتن هر ساله ی 5/7درصد از خانواده های ایرانی به زیر خط فقر در نتیجه ی هزینه های اندک درمان. شلیک قیمت ها به سوی ستارگان با سرعتی لاکپشتی شاید در حد فراتر از نور. و کشته شدن چند کارگر معدن بی احتیاط بر اثر انفجار در طبس. نه نه.. می بینید؟ جداً خبرها جدید نیست و من اطمینان دارم که در این مورد با من موافقید. در مورد این آخری –که البته مطمئناً آخری هم نیست - مثل همیشه کمی سر و صدا بلند شد. قبل از همه از خود دانش آموزان سوخته وقتی داشتند می سوختند. بعد از خانواده هایشان. بعد روزنامه ها و رسانه ها. مصاحبه ها و مقاله ها. اظهار نظرها. از تحلیل گران. راه یافتگان مجلس و البته از جناب وزیر و عذرخواهی ایشان تا قیامت. دیگر از خبرهای بسیار تکراری تر اوضاع عالی اقتصادی از جمله بیکاری و مفاسد اجتماعی و هزاران معضل ریز و درشت بی اهمیت دیگر که چیزی نمی گوییم. ولی بگذارید از میان این همه یک مورد شخصی را برایتان نقل کنم:

 

امروز یکشنبه(26/9/1391) همراه با یکی از دوستان در میزگردی با موضوع حقوق شهروندی شرکت نمودیم. آن هم در دفتر مدرسه ای که با بیش از 400 دانش آموز هر آن احتمال فروریختنش می رفت. دیوارها نم زده، ترک خورده و نیمه فرو ریخته با فضاهایی آب گرفته و دخمه هایی تاریک و وحشتناک به اضافه ی موزاییک هایی سیاه و فرسوده که ما را به یاد جاهایی می انداخت و در بین تمام اینها بر تابلوی اعلانات مدرسه، شعر یک دانش آموز کلاس ششم درباره ی خدا لبخندی بر آن همه زیبایی می زد. در کنار این ساختمان مهندسی و مدرن، ساختمان نیمه کاره ای که قرار بوده مدرسه ی جدید باشد؛ در گوشه ای از حیاط مدرسه، زیر چشمی ما را نگاه می کرد. چرا نیمه کاره؟! این را ما پرسیدیدم. جواب این بود: پیمانکار ورشکست شده. چرا؟ این را دیگر نپرسیدیم. ولی حس ششم (بخوانید کمی عقل و تجربه) به ما می گفت که چون به این پیمان کار ستمکار حق و حقوق زیادی داده اند. میزگرد شروع شد. از مفهوم و تاریخچه ی حقوق شهروندی گفتیم و از مفاد این حقوق و صد البته بیشتر از این حقوق؛ از مسئولیت های شهروندان و وظایف و تکالیف آنها در برابر دولت خدمتگزار داد سخن دادیم. چرا بیشتر؟ خوب شاید چون دولت به همه ی مسئولیت های خودش در قبال شهروندان در تمام ابعاد عمل نموده و تمام حقوق آنان را تأمین کرده است و فقط مانده است عمل کردن شهروندان به وظایف و تکالیف و مسئولیت هایشان. شاید کمی هم به خاطر اینکه طبق اظهار نظر یکی از حاضران در جلسه، اوضاع مناسب برای عمل کردن طبق یکی از مفاد حقوق شهروندی و بیان بعضی چیزها نبود(همان آزادی بیانِ نه چندان لازم). بی تردید نفس برگزاری این میزگرد امتیاز مثبت خود را گرفت. چرا که اساساً مطرح نمودن مفهومی با نام حقوق شهروندی، حداقل می تواند به معلومات و دانش ما بیفزاید. ولی من.. من دقیقاً نمی دانم چرا از وقتی که این میزگرد تمام شد تا کنون، احساس چندان خوشایندی ندارم. شاید به این دلیل که در ضمن صحبت ها به علت ضیق وقت، خیلی چیزها را از قلم انداختم. خیلی چیزها و در واقع اصل چیزها را. از جمله:

هشــــــــــــدار به حاضرانِ در میزگرد حقوق شهروندی در خصوص احتمال ریزش دیوارها و ساختمان مدرسه در حین برگزاری میزگرد،

 اشاره به شعر آن دانش آموز شاعر دبستانی درباره ی خدا،

 و همچنین اشاره ای به این همه خبرهای تکراری همچون این خبر که:

کلاسی پر از دانش آموز در آتش سوخت و وزیر محترم تا قیامت عذرخواهی کرده است..

 


برچسب‌ها: نقد
[ یک شنبه 26 آذر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

خبر رسید که در سحرگاه دیروز پنجشنبه 1391/9/9 صباح هورامی یکی از هنرمندان خوش صدای گویش هورامی از گویش های مهم زبان کردی بر اثر سکته در یکی از بیمارستان های شهر سلیمانیه ی کردستان عراق دار فانی را وداع گفته است. خبر ناگواری بود. شخصاً به عنوان یکی از مشتاقان صدای این هنرمند ارزنده، بسیار متأثر شدم و این را ضایعه ای برای موسیقی کردی می دانم. به باور اینجانب، صباح هورامی یکی از نقاط عطف در ترانه های هورامی بود. چرا که ایشان نه تنها به عنوان یکی از نخستین هنرمندان، موسیقی سازی را در ترانه های اصیل هورامی مورد استفاده قرار داد؛ بلکه این تلفیق را به گونه ای انجام داد که بر خلاف بسیاری دیگر از خوانندگان کرد و سورانی زبان، اصالت ترانه ها و آوازهای هورامی کاملاً حفظ گردد. بازخوانی بسیار زیبای ترانه ی فولکلوریک «کورپه که ی قه د باریک» به وسیله ی صباح هورامی، یکی از به یادماندنی ترین و نمونه های بارز هنر درخشان این هنرمند فقید است. یادش گرامی..

منبع عکس از کردپرس


برچسب‌ها: نقدپراکنده ها
[ جمعه 10 آذر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

بدون شک در هر زمینه ای از حوزه های گوناگون فعالیت انسانی، خصوصاً حوزه های هنر و ادبیات، هماره می توان نمونه های درخشانی را یافت که به تمام معنا حافظ آبرو و اعتبار حوزه ی خود بوده و می توانند به عنوان یک معیار فراچشم کسانی باشند که در این مسیرها راه می پیمایند. تا جاییکه به فیلم و هنر هفتم مربوط است؛ اینجانب شخصاً -نه به عنوان کسی که به طور حرفه ای در این زمینه کاری کرده باشد؛ بلکه به عنوان یک علاقمند و بیننده ی دقیق- می توانم سخن از سه اثر سینمایی به میان آورم که به جد می توان گفت نمونه هایی از آثار سینمایی جدی به شمار روند. آثاری که فارغ از دنیای تجارت و بازار سرگرمی، مرتبه ی والایی از هنر و روح انسانی را به نمایش می گذارند. این سه عبارتند از: راه های افتخار ساخته ی استنلی کوبریک و محصول 1957، رستگاری از شاوشنگ ساخته ی فرانک دارابونت و محصول 1994 و همچنین ذهن زیبا ساخته ی ران هوارد و محصول 2001 می باشد. و اکنون بر آنم که اثر دیگری را نیر به این لیست اضافه کنم: مورد عجیب بنجامین باتن ساخته ی دیوید فینچر و محصول 2008. بی آنکه بخواهم هیچ اشاره ای به داستان این چهار فیلم داشته باشم؛ آنهایی را که خواهان دیدن تجاربی ارزشمند در خصوص هنر هفتم و آثار سینمایی موفّق بوده و خواهان خاطره ای زیبا و ماندگار می باشند؛ به دیدن این چهار شاهکار جدّی و پر مایه ی هنری توصیه می نمایم..


برچسب‌ها: پراکندهنقد
[ پنج شنبه 9 آذر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 تک درختی تیره بختم
که در سکوت صحرا فریاد من
شکسته در گلویم

تک درختی بی پناهم
که دشت آرزوها گردید آخر
مزار آرزویم

خشک و بی بارم پس ثمرم کو
آن شادابی آن برگ و برم کو
دور از یاران بی توشه و برگم
همخانه محنت همسایه مرگم
بر رخسارم غبار غم نشسته
طوفان از من چه شاخه ها شکسته

چو نهال زهر آلوده همه کس از من بگریزد
نه کسی با من بنشیند نه کسی با من آمیزد

گویم غم خود را با خار بیابان
در سینه نهفتم اسرار بیابان
در دل شب سکوت صحرا بود غم افزا آه
از تو جدا بگویم ای مه حدیث خود با ماه

تک درختی تیره بختم
که در سکوت صحرا فریاد من
شکسته در گلویم

تک درختی بی پناهم
که دشت آرزوها گردید آخر
مزار آرزویم...



برچسب‌ها: شعر فارسی
[ پنج شنبه 9 آذر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب