فرهنگ روزمرّه ی روزمرّگی 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

سیل، زلزله، دلار، طلا، نان، برنج، جنگ، دارو، اعتیاد، تن فروشی، کلیه فروشی، بیکاری، تعطیلی کارخانه ها، گرانی، عقب ماندگی، انزوای جهانی، تحریم، حق مسلم ما، دشمن، استکبار جهانی، قدرت های بزرگ، سوریه، روسیه، چین، تجاوز به یک دختربچه ی ده ساله در آلمان، دستمالی دختربچه ای در برزیل، جنگ نرم، پارازیت، ماهواره، اینترنت، اینترانت، موشک، ترور، مشت محکم، کفر، انرژی صلح آمیز هسته ای، بمب اتمی، انقلاب، فتنه گران، جنبش سبز، کارگران، حقوق عقب افتاده، زنان، زندان، سانسور، فیلتر، اعدام، شکنجه، ونزوئلا، فیس بوک، یوتیوب، بیماران صعب العلاج، غنی سازی، فقر، مدارک تقلّبی، خشک شدن دریاچه ی ارومیه، قطع جنگل های شمال، جزایر سه گانه، دریای خزر، خلیج فارس، دزدی و اختلاس، آقازاده ها، خرافات، غزه، دروغ و و و و و .... آه از این فرهنگ روزمرّه ی روزمرّگی.. آه از این ادبیات سردرگم.. فریاد.. فریاد.. فریاد..

فریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد

 


برچسب‌ها: دردنوشته ها
[ پنج شنبه 27 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

برنامه ی آغازین، یکی از مهمترین و ثابت ترین برنامه های پرورشی در مدارس می باشد. سالیان درازی است که این برنامه در یک قالب خشک و کلیشه ای اجرا می شود به گونه ای که برخلاف فلسفه ی وجودی این برنامه که می بایستی در راستای ایجاد نظم، هماهنگی، طراوت و انرژی بخشی در دانش آموزان به منظور آمادگی تمام جهت حضور در کلاس باشد؛ متأسفانه تبدیل به یک برنامه ی کسالت آور گردیده است. تغییرات هر از گاهی این برنامه نیز در چارچوب همان فعالیّت های مذهبی و بیشتر تکراری بوده است که کمترین تأثیری بر ایجاد روحیه ی مثبت و شاد در دانش آموزان نگذاشته است. تلاوت قرآن(اغلب با تلّفظ غلط و بدون ترجمه)، شعار هفته(حدیث) و نیایشی که در آن کمتر به توانایی های فردی توجه شده و دانش آموز را به عنوان بنده ای کاملاً ناتوان و بی بهره از توانایی و استعدادهای خدادادی، نشان می دهد. بدین جهت اینجانب بر این گمانم که چنانچه در کنار برنامه های کنونی مراسم آغازین، قسمتی با نام خودباوری نیز که از جملات و عبارات مثبت اندیشانه تشکیل یافته استفاده شده و به صورت بندبند به وسیله ی یکی از دانش آموزان خوانده شده و دیگران نیز تکرار نمایند؛ تأثیر قابل توجهی بر روحیه و ذهنیت دانش آموز گذاشته و می تواند به خودباوری وی یاری رساند. امیدوارم این طرح بتواند در آینده ی نزدیکی، به عنوان بخشی از مراسم آغازین مدارس مورد پذیرش عام واقع گردد. 

خودباوری

 

-امروزِ من/ بهتر از دیروز/خواهد بود

-من می توانم/ با تکیه بر خود/ و استعدادهای بی شمارم/

کوه مشکلات/ و سختی های زندگی را /از پیش پای خود بردارم

-توان من/ از توان هیچ کس دیگری/ کمتر نیست

-من با دوستان/ آشنایان/  پدر/  مادر/  و معلّمانم/

مهربان خواهم بود/ و با آنها/در نهایت احترام/ و بردباری/ رفتار خواهم کرد

-من با هر انسانی/ بدون توجه به رنگ/ زبان/ دین/ و جنسیتش/

مهربان بوده /و با وی /همچون یک انسان/ رفتار خواهم کرد

-من با هر جاندار دیگری/چه گیاه و چه حیوان/

با مروّت/و مهربانی/ رفتار خواهم کرد

-من شادم/و شادمانی را/ برای همگان خواستارم

-من با کوشش/و تلاش مستمر/به آرزوهایم/

جامه ی حقیقت پوشانده/و خدمتگزار شایسته ای/برای کشور خویش خواهم بود

-من قدر/ هر لحظه ی/ عمر خود را/ می دانم

-من در راه تحصیل/و دانایی/تمام توان خود را/به کار خواهم گرفت

-من می توانم/می توانم/می توانم...

 


برچسب‌ها: پراکنده هانقد
[ سه شنبه 25 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

از دل برود هر آنکه از دیده برفت

وز دل نرود هر آنکه از دیده نرفت!

 

[ شنبه 22 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

جورابِ نجابتم را پایین کشید
سینه بندِ هرزگیم را باز کرد
و در بستری که گناه برایم بی تفاوت شده
بر پیکرم لغزید ……
 


و تو، نمی دانی
که لحظه لحظۀ عصیان شهوتش را
تنها با یک تصور تاب آوردم …….

 

جورابِ نجابتم را بالا کشیدم
سینه بندِ هرزگیم را بستم
و چه خوب است که
غذایِ گرم می خورد امشب کودکِ بیمارم ….


برچسب‌ها: شعر فارسیتجاوز
[ شنبه 22 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درد غریبی است

درد غریبی در وطن...

 

[ جمعه 21 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

آذرآبادگان، آن قلب همیشه تپنده ایران در سرشت گیتی گرفتار شد و فاجعه ای انسانی به بار آمد.

 

آن عزیزان دیگر به ما بر نمی گردند اما باید به سراغ داغدیدگان بلازده برویم، با آنان همدردی کرده و زندگی آینده شان را دوباره سازی کنیم.

از این دوردست کاری شایان و درخور شأن آن مردم پیشتاز بر جانفشانی های میهنی، در حال حاضر از من برنیامد جز غم و ماتمی که بر دیگر ماتمهایم افزود.

دست خالیِ آن مردمانی را می بوسم که با همت خودیاری به سراغ هموطنان می روند و آنان را تنها نمی گذارند.
 

 

بلا دور ، تنتان سالم و دلتان همیشه بی غم باد

    محمدرضا شجریان

 منبع:www.delawaz.com

[ چهار شنبه 19 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

چه حرّاجی بزرگی است در این دیار:

 

زندگی

 

ارزان تر از

دُلـــــــــــــــــار

[ دو شنبه 17 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

به گزارش جهان به نقل از مهر، زخمهای کهنه معصومه دختری که به واقع معصوم است، سکانسهایی نه چندان دلچسب از فیلم زندگی خانواده قاسم بریسم را رقم زده است که بی شک تنها تصور آن و نه دیدنش برای خیلی از مردم سخت و غیرقابل تحمل باشد.
دیدن دختری که هر روز رشد می کند و قد می کشد اما با زجری کشنده، دختری که بازی کردن و خندیدن را مثل خیلی از دخترکان روستای دوسلق شهرستان شوش دوست دارد ولی توان آن را ندارد، شاید زجرآورترین صحنه های زندگی را برای مادری تشکیل می دهد که دوست دارد دخترش همانند سایر هم سن و سالانش بخندد، بازی کند و حرفهای شیرین و با نمک بر زبان جاری کند.

حکایت این گزارش، زندگی غم انگیز معصومه بریسم دختری پنج ساله از شهرستان شوش است که با یک بیماری ناشناخته و از همان دوران نوزادی دست و پنجه نرم می کند به گونه ای که هم اکنون بدن این دختر همیشه خونی و زخمی است...


برچسب‌ها: هم گوهران کمک!
ادامه مطلب
[ جمعه 7 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

شاید وقتش رسیده باشه که با هرچی دارو و دکتره خداحافظی کنیم!

دوستان!

اخیراً با یه چیز خیلی عجیب آشنا شدم با نام ای اف تی. روشی از خونواده ی تب سوزنی چینی ولی خیلی خیلی ساده تر از اون که بی اغراق قادره به صورت معجزه آسایی، خیلی از دردهای روحی و جسمی رو در عرض چند دقیقه از بین ببره. باور کنید چیزی که گفتم عین حقیقته و البته متکی بر یه منطق و مبنای کاملاً علمیه. سعی می کنم در آینده در این مورد مطالب مفصّلی قرار بدم. این روش یعنی همون EFT اساس کارش رو ضربه زدن های ملایم بر چند نقطه از بدنه و شخصاً که امتحان کردم؛ نتایج حیرت آوری ازش گرفتم. این روش رو یه نفر مهندس امریکایی به اسم گری کریگ معرفّی کرده و خودش یکی از بنیان گذارهاش بوده. در هر حال حتماً در این باره مفصّلاً باهاتون صحبت خواهم کرد..


برچسب‌ها: پراکنده ها
[ شنبه 1 مهر 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب