صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
قوانین عجیب و وحشتناک کشور کره شمالی کره شمالی و کوبا تنها نقاطی از جهان هستند که همچنان آلوده به کمونیسم یا همان طاعون سرخ قرن بیستم باقی مانده اند . کوبا به واسطه نزدیکی اش به آمریکا و روابط خارجی اش با بسیاری از کشورهای دنیا ، سرزمین نسبتا شناخته شده ای هست . اما بسیاری از مردم دنیا از وقایع و حقایق درون کره شمالی که با سیستمی استالینی اداره میشود ، خبر چندانی ندارند . در کره شمالی کسی حق انتخاب همسر و ازدواج را ندارد ، مگر با موافقت وزارت اطلاعات و امنیت آن کشور . یعنی دختر و پسری که عاشق هم شده اند باید گزارش کاملی از نحوهء عاشق شدنشان ، دلیل عاشق شدنشان، میزان علاقه و احساسی که نسبت به یکدیگر دارند و خیلی چیزهای دیگری را در چندین صفحه بنویسند و تحویل مقامات امنیتی بدهند تا نوبت مصاحبه شان شود . قبل از مصاحبه ، سیستمهای امنیتی و نظامی کره شمالی هفت نسل پشت و جد و آباد دختر و پسر را بررسی می کنند و نهایتا اگر مورد مشکوکی دیده نشد، برای ازدواج آن دختر و پسر جوان مجوز صادر می کنند. مردم کره شمالی همیشه فقیر و قحطی زده هستند و سالیانه چندین هزار نفر از آنها به دلیل گرسنگی می میرند .دولت کره شمالی معمولا کمکهای غذایی خارجی را نمی پذیرد چرا که معتقد است این غذا ها ممکن است روی افکار مردم اثرات نامطلوب بگذارد و باعث تهاجم فرهنگی علیه نظام کمونیستی شود . مردم کره شمالی هیچ خبری از دنیای بیرون از کشورشان ندارند و تاکنون هیچ فیلم خارجی را در تلوزیونشان یا سینماهایشان ندیده اند . آنها نمی دانند که واقعا در دنیا چه می گذرد؟ بهداشت و درمان هم رایگان است اما در بیمارستانهایش هیچ نوع دارو و امکاناتی وجود ندارد و بیماران صرفا برای مرگ و راحت شدن از دست زجر کشیدنهایشان به آنجا می روند . مردم کره شمالی به ظاهر در مسکن های رایگان زندگی می کنند اما خانه هایشان به سلول انفرادی بیشتر شبیه هستند تا منزل و مسکن یک انسان . هیچ کس حق داشتن ماشین شخصی را ندارد و هفتاد درصد مردم برای مسافرتهایشان از دوچرخه استفاده می کنند . همهء مردم کره شمالی موظف هستند که با یونیفرم رسمی از منزل خارج شوند و یا آنکه علامت خاصی را روی پیراهنهایشان نصب کنند تا به این ترتیب وزارت اطلاعات و امنیت کشورشان بداند چه کسانی و با چه شغلها و موقعیتهایی در حال عبور و مرور در کوچه ها و خیابانها هستند . در کره شمالی دو نوع پول رایج وجود دارد . یکی پولی که مردم آن کشور استفاده می کنند و یکی هم پولی که خارجی های مقیم آن کشور موظفند خرج کنند . سیستمهای امنیتی کره شمالی معتقدند که به این شکل می توان فهمید که چه کسی از دشمن و یا توریستهای خارجی پول گرفته یا با او معامله کرده است . درآمد همه ی مردم در کره شمالی یکسان است و هر نفر معادل ۴۸ هزارتومان در ماه حقوق می گیرد . ورزشکاران کره شمالی قبل از اعزام به خارج از کشور و حضور در مسابقات خارجی ، ابتدا در کلاسهای عقیدتی و سیاسی شرکت می کنند و بعد خانواده هایشان به گروگان گرفته میشوند تا فرزند ورزشکارشان به کره برگردد . اگر کسی برنگشت ، همهء عزیزانش را یکجا تیرباران می کنند . وقتی هم برگشت اجازهء دیدن هیچ کس را ندارد و برای مدتی طولانی توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کره شمالی بررسی میشود تا مشخص گردد که در چند روزی که در کشورش نبوده آیا مورد تهاجم فرهنگی دشمن قرار گرفته است یا نه؟ مردم کره شمالی معتقد هستند که به دلیل اعتقادشان به کمونیسم و زندگی در یک کشور کمونیستی ، خوشبخت ترین انسانهای روی زمین هستند . از نظر عموم مردم بدبخت و مفلوک و بی خبر از دنیای کره شمالی مارکس و انگلس و لنین و استالین سازندگان تاریخ و تمدن بشری هستند . آنها تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی حکومتشان بر این باور هستند که رهبر سابقشان ( کیم ایل سونگ ) بعد از مرگش به خورشید پیوسته و کار خوبی هم البته کرده است اما اگر رهبری کنونی شان بمیرد نه تنها کره زمین بلکه منظومه شمسی نیز متلاشی خواهد شد! تنهاسایت کره شمالی که توسط وزارت اطلاعات و امنیت آن کشور اداره میشود صراحتا به زبان انگلیسی نوشته است که طبق کشف جدیدی که شده ، کیم ایل سونگ از همان ابتدا بخشی از خورشید بوده! وقتی کیم ایل سونگ مرد ، مرکز هواشناسی کره شمالی اعلام کرد به دلیل پیوستن رهبر بزرگ و بنیانگزار کبیر انقلاب کمونیستی کره شمالی به خورشید ، درجهء حرارت خورشید و طبیعتا گرمای جهان بطور ناگهانی بالا رفته است! سازمان حفاظت محیط زیست کره شمالی نیز اعلام کرد گروهها و دسته های انبوه و بی شماری از پرندگان به طرز شگفت انگیزی برای بنیانگزار انقلاب شکوهمند کمونیستی ادای احترام کرده اند.در آن زمان روزنامهء اطلاعات چاپ تهران این خبرها را عینا و به نقل از خبرگزاری ها منتشر کرد . منبع: http://www.bekhon.com برچسبها: پراکنده ها [ شنبه 21 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] به راستی چه باید کرد؟ چگونه جهانی بهتر و انسان هایی بهتر و شایسته تر از هر نظر داشته باشیم؟ آیا مادامی که «هر کس» با هر درجه از تربیت و شعور می تواند ازدواج کند و صاحب فرزندانی شود چنین امری ممکن است؟ آیا چنین اتوپیایی دست یافتنی است یا خیر؟ بی تعارف باید گفت خیر. رند شیراز چندین قرن پیش بدین نتیجه رسید که: آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی البته اینجانب قصد ندارم چنین نتیجه ای بگیرم. فقط می خواهم بگویم که به راستی چنانچه همگان بدین باور نرسند که ریشه ی تمام بدبختی ها و آشفتگی ها و نابه سامانیهای جهان از گذشته تا کنون در تربیت و پرورش غیر انسانی آدمیان بوده؛ چاره ای نیست که بگوییم هیچ درمانی و هیچ دارویی برای بهتر نمودن جهان و زندگی بشر کارساز نخواهد بود. دقت کنید: هیچ دارویی و این یعنی هیچ آیین و مسلکی نیز که تربیت و پرورش انسانی بشریت را مد نظر نداشته و یا صرفاً به عنوان بحثی در حاشیه ی آموزه ها و تربیت های خاصّ دینی و فرمول های تغییر ناپذیر اعتقادی خود مطرح ساخته باشد؛ توان بهتر ساختن جهان را نخواهد داشت. تربیت انسانی بشر می بایستی در اولویت تمام باورها قرار گیرد. حال به پرسش نخستین خویش بازگردیم: چه باید کرد؟ در ادامه ی مطلب اینجانب در سه بند دیدگاه خود را در پاسخ بدین پرسش بسیار حیاتی و مهم به عرض می رسانم: برچسبها: نقد ادامه مطلب [ سه شنبه 17 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] آنچه در پی خواهد آمد، صرفاً باورهای شخصی و دیدگاه های اینجانب می باشند لذا این مطلب دارای هیچ منبع و مرجعی نیست. در مجموع آنچه را در ادامه عرض خواهم کرد، می توان در زیرِ دو عنوان کلّی طبقه بندی نمود: 1- ازدواج 2- تولد فرزندان
من قصد ندارم به شیوه ی جمعیت شناسان به موضوع ازدواج بپردازم و از تعریف ازدواج یا سن ازدواج و امثال اینها سخن به میان آورم. زیرا از نگاه من مسئله ی بنیادین ما هرگز این ها نیست. بلکه این پرسش است که «آیا اساساً هر کسی می بایستی که ازدواج کند یا خیر؟» به عبارت دیگر «آیا الزامی ذاتی در امر ازدواج وجود دارد؟» پاسخ بسیار کوتاه من بدین پرسش «خیر» است. به چند دلیل: 1- انسان موجودی است آزادی خواه که چنانچه بتواند، هر گونه زنجیر و قید و بندی که آزادی اش را محدود نماید از هم خواهد گسیخت و پیداست که پذیرش ازدواج و تعهّدات و محدودیت هایی که نتیجه ی آن است؛ بر خلاف فرض ما از سرشت بشر می باشد. ممکن است گفته شود که پس چرا خانواده از ابتدای تاریخ تا کنون به عنوان مهمترین واحد اجتماعی وجود داشته است؟ پاسخ البته فرصت بحث بسیاری می طلبد. ولی مختصراً می توان گفت این به دلیل کارکرد زیستی و طبیعی خانواده بوده است که بقای نسل و حس مالکیت نسبت به جنس مخالف – همانگونه که در انواع دیگر جانداران نیز وجود دارد – از مهمترین مؤلفه های آن می باشند. 2- تردید نباید کرد که بشر همچنین موجودی است کمال گرا و تنوع خواه و هرگز نباید در بی اساس بودن ادعاهایی غیر از این تردید کرد. برای مثال هرگز نباید باور نمود که یک زن یا شوهر در طول دوران زندگی مشترک، به شریک جنسی دیگری غیر از همسر خویش نیندیشیده است. این امر از آنجایی ناشی می شود که هیچ انسانی کامل نیست و هر کس دارای عیوبی است که بدیهی است همسرش بهتر از هر کس دیگر بر آنها واقف است (البته در صورتی که عشقی در میان نباشد!). بنابراین هرگز جای شگفتی نیست اگر همسر وی در اندیشه ی شریک بهتر و کامل تری باشد. پس می توان نتیجه گرفت که اگر خانواده ها از ثباتی نسبی برخوردارند، بخش مهمی از آن به دلیل عشق یا دروغگویی همسران در قبال همدیگر است که اینجانب مورد اخیر را صحیح تر می دانم. شما چطور؟! بدین ترتیب هرچند ازدواج ضرورتاً اجباری نیست، ولی نمی توان نقش غریزه و نیاز جنسی را نادیده گرفت که این نیز ما را بدین نتیجه سوق می دهد که صرفاً جهت رفع این نیاز، همگان در صورتی که بخواهند از آزادی خود صرفنظر نمایند؛ می توانند با شریکی متناسب با خود ازدواج کنند. ب) تولّد فرزندان: طبق نتیجه ی پیشین، همگان می توانند ازدواج کنند. ولی مسئله ی بسیار بسیار مهم این است که آیا همگان می توانند صاحب فرزندانی هم بشوند؟ به عبارت بهتر آیا همه ی آنهایی که ازدواج کرده اند؛ صلاحیت دارا شدن فرزند را دارند؟ باز هم پاسخ من بدین پرسش به بیانی بسیار کوتاه و با تأکید بسیار «خیر» است به دلایل زیر: 1- هر پدر و مادری الزاماً خود دارای فرهنگ درست و تربیت صحیحی نمی باشند پس لاجرم نخواهند توانست انسان دیگری را که فرزند خودشان است به گونه ای انسانی، اخلاقی و درست تربیت کنند. با اطمینان فراوان می توان ادعا کرد که وضعیت آشفته ی جهان امروز و به خصوص کشورهای جهان سوم، نتیجه ی تربیت غیر انسانی فرزندان خانواده ها در این سرزمین هاست. مثال ها فراوانند از جمله: اگر در زندگی و تربیت خانوادگی کسانی همچون صدام حسین، هیتلر و یا گروه های رادیکال و خشونت گرای قومی و دینی در جهان گذشته و معاصر، دقیق شویم به یقین نقصان و ضعف نحوه ی تربیت را در میان خانواده هایشان خواهیم یافت. 2- هر پدر و مادری ضرورتاً از نظر ژنتیکی نیز در وضعیت سلامت جسمانی و روانی مطلوبی قرار ندارند. پس این گونه پدر و مادرها که خود نیازمند مراقبت و پرستاری هستند؛ در صورت بچه دار شدن می توانند موجب باز تولید بیماری خویش در انسان بی گناه دیگری گردند. بدین ترتیب از این زاویه نیز که به موضوع بنگریم منطق، این استنتاج را ناگزیر می سازد که: هر زن و مردی صلاحیت و لیاقت پدر و مادر شدن را ندارند.. شاید این گفته ها بسیار تندروانه به نظر آیند ولی اینجانب بر این گمانم که جهان بهتری نخواهیم داشت اگر هر کس بتواند بی حساب و کتاب صاحب فرزند شود.. به قول سقراط وقتی هر کس قادر به تربیت اسب نیست؛ پس چطور همگان می توانند مدّعی شوند که قادر به تربیت انسان هستند؟!
پایان برچسبها: نقد [ جمعه 13 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
شبکه "دموکراسی اکنون آمریکا" گزارش داد ، شمار سیاهپوستان زندانی در آمریکا از دوره ی اوج آپارتاید در آفریقای جنوبی بیشتر است.
روزگاری که در آمریکا تبعیض نژادی و طبقاتی وجود داشت و سیاهان و سرخها از یک شیر آب و سفیدپوستها از شیر آب دیگری استفاده می کردند منابع: http://tanineyas.ir برچسبها: تبعیض [ سه شنبه 10 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] می خواهی مرگ را به تو نشان دهم؟ به اتاق دیگر می روم. دیگر مرا نمی بینی. این مرگ است.. برچسبها: نکته ها [ یک شنبه 8 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] دلم می گرید و چشمم چشمه ای خشک
تنم می لرزد و جانم بیدی استاده در باد
در این وادی که بیگانگان اند آشنایان غزل
در کدامین شعر خویشی توانم یافت؟ برچسبها: شعر فارسی [ جمعه 6 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
خانه ام ابری است یکسره روی زمین ابری است با آن
باد می پیچد یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من آی نی زن ، که تو را آوای نی برده است دور از ره کجایی؟ خانه ام ابری ست اما ابر بارانش گرفته است. در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم ، من به روی آفتابم می برم در ساحت دریا نظاره. و همه دنیا خراب خُرد از باد است، و به ره ، نی زن که دایم می نوازد نی، در این دنیای ابر اندود راه خود را دارد اندر پیش برچسبها: شعر فارسی [ جمعه 6 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] یکی از بدیهی ترین واقعیات جامعه شناختی در خصوص تمدّن و فلسفه ی شکل گیری آن که فارغ از هر گونه دانش و سطح سوادی مورد تأیید هر کس می تواند قرار گیرد، این است که جامعه و زندگی اجتماعی حاصل نیاز و رفع نیاز است. به عبارت دیگر هر عضو یک جامعه، دارای نیازهایی است که جز در متن جامعه و یاری گرفتن از دیگر اعضا رفع نمی شوند و هر عضو نیز در تلاش است تا از طریق کار و حرفه ای که دارد، بخشی از نیازهای دیگران را رفع نماید. بدین ترتیب در یک جامعه ی آرمانی می توان تصور کرد که هیچ عضوی که در دوره ی سنّی فعالیت (16 تا 64 سالگی) قرار دارد؛ بیکار نبوده و از سویی در تکاپوی برطرف ساختن نیازهای دیگران است و از دیگر سو نیز نیازهای خود را از حاصل کار و فعالیت دیگران برطرف می سازد. به عنوان مثال می توان گفت که: - یک نانوا، در نتیجه ی نیاز دیگران به نان و به عبارت دیگر گرسنگی آنان است که به عنوان فرد مفیدی در جامعه شناخته می شود و خود نیز از حاصل دسترنج خویش به زندگی ادامه می دهد. - یک پزشک در نتیجه ی نیاز دیگران به مداوا و به عبارت دیگر بیماری آنان است که به عنوان فرد مفیدی در جامعه شناخته می شود و خود نیز از حاصل دسترنج خویش به زندگی ادامه می دهد. - یک معلّم در نتیجه ی نیاز دیگران به سواد و به عبارت دیگر بی سوادی آنان است که به عنوان فرد مفیدی در جامعه شناخته می شود و خود نیز از حاصل دسترنج خویش به زندگی ادامه می دهد. - یک بنّا در نتیجه ی نیاز دیگران به خانه و به عبارت دیگر بی خانه ای آنان است که به عنوان فرد مفیدی در جامعه شناخته می شود و خود نیز از حاصل دسترنج خویش به زندگی ادامه می دهد. - یک هنرمند در نتیجه ی نیاز دیگران به زیبایی و شادی و به عبارت دیگر اندوه و غم آنان است که به عنوان فرد مفیدی در جامعه شناخته می شود و خود نیز از حاصل دسترنج خویش به زندگی ادامه می دهد. و بدین منوال هر حرفه و شغل شرافتمندانه ای دارای فلسفه ی وجودی خویش بوده و لذا نمی توان بر هیچکس خرده گرفت که چرخ رندگی خود را در نتیجه ی نیازهای دیگران می گرداند. اما.. اما برخلاف این واقعیات بدیهی گویا هنوز کسانی پیدا می شوند که این واقعیات را درنیافته اند و بر پاره ای از افراد با مشاغل خاص که اهمیت و ضرورت وجودی آنان انکار ناپذیر است؛ خرده می گیرند که به منظور رفع پاره ای از نیازهای دیگران، حرفه ی خاصّی دارند ( که هرگز نمی توان برای این مشاغل اهمیتی کمتر از دیگر حرفه ها قائل شد). آیا کسی می تواند منکر نیاز آدمیان به شادی و خنده باشد؟؟ آیا کسی می تواند منکر نیاز بشر و جامعه ی بشری به طنز و نقد اجتماعی گردد؟؟ از دید نگارنده ی این وبلاگ هرگز.. ولی جای بسی تأسف اینجاست که بعضاً از سوی کسانی که دارای جایگاه مقبولی نیز در جامعه می باشند؛ رفتار و گفتاری صادر و مشاهده می شود که نه تنها تمام واقعیات برشمرده ی بالا بلکه در درجه ی نخست خود و کار و حرفه ی خویش را به زیر سؤال می برند. یکی از این نمونه ها که بهانه ی نگارش (هر چند دیر) این نقد گردیده، آلبوم نون و دلقک از آقای محمد اصفهانی خواننده ی خوش صدای ماست. آقای اصفهانی در این آلبوم که ویدیوی آن، هنرنمایی یکی از بزرگترین منتقدان اجتماعی و یکی از برجسته ترین چهره های تاریخ سینما یعنی چارلز اسپنسر چاپلین یا همان چارلی چاپلین را سوژه ی خود قرار داده؛ وی را دلقک خوانده است؛ با فراموش کردن این واقعیت که خود آقای محمد اصفهانی نیز در اصل برای گذران زندگی خویش و یا همان رفع نیازهای معیشتی خود به آواز خواندن روی آورده، چارلی چاپلین را دلقک نامیده و گویا خواسته برای وی به گونه ای دلسوزی نماید که اگر مثلاً بیننده ی آثار چاپلین بداند که وی برای نان و زندگی خویش هنرنمایی می کند، هرگز به کارهای وی نخواهد خندید!! در پاسخ به آقای اصفهانی باید گفت پس اگر این طور است، چون شما نیز برای گذراندن زندگی خود آواز می خوانید و به حنجره اتان فشار می آورید، در اصل نباید کسی برای هنرتان آفرینی بگوید.. و در واقع بایستی با شنیدن صدایتان، همگان متأسف شوند که چرا یک نفر باید مجبور به خواندن شود تا چرخ زندگی اش را بگرداند!! از دیدگاه نگارنده ی این سطور این ترانه ی بسیار ضعیف و با مضمون بسیار غلط، به عنوان یکی از آثار بد و کم ارزش هنرمند محبوب آقای اصفهانی ثبت خواهد شد. ایشان بهتر بود پیش از انتشار این آلبوم و اساساً آغاز کار بر روی آن، اندکی به اسطوره ی آواز و هنر این مرز و بوم جناب استاد شجریان، می اندیشید که چگونه هنر خویش را در خدمت ارج نهادن به هم گوهران و هم وطنانش نهاده و پیش از ساخت و انتشار هر اثر با چه وسواس حیرت انگیزی به گزینش شعر و کلام و آهنگ می پردازد. اثر هر هنرمند را می توان همچون رد پایی که برای همیشه برجای خواهد ماند دانست پس در پایان تنها توصیه ای که می توان به آقای اصفهانی کرد این است که از این پس، دقت بیشتری در ارائه ی کارهای خود داشته باشند تا این رد پا یادگار نیکویی از ایشان باشد.. برچسبها: نقد [ پنج شنبه 5 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] [ پنج شنبه 5 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] سکوت آهنگی جاودان است.. همان که پیش از همگان بوده و از پس آنان نیز خواهد بود.. (ش ش شب) برچسبها: کمدی واژه ها [ سه شنبه 3 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] آفتاب: در فاصله کمتر از دو روز تا فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، وعده های سرخرمن مسئولان برای تنظیم بازار و مقابله با گرانی پوچ از کار درآمده است. منبع: http://www.aftabnews.ir
برچسبها: پراکنده هافقر [ شنبه 1 مرداد 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] خورشیدی در آسمان و خورشیدی در زمین تابستانی در بیرون و آتشی در درون و کسی چه می داند که سوختنم از چیست پس لاجرم باید ساخت حتی در زمستان..!
برچسبها: شعر فارسی [ پنج شنبه 29 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] آمدم چون « دعوتم » بود: لحظه ای لذّتناک
روییدم: در آتش عرق نفس از خاک
مانده ام شاید با چرایی
می روم می روم « سرزده » این بار تا رهایی.. برچسبها: شعر فارسی [ چهار شنبه 28 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] ای کاش شکیبایی ام کمتر بود تا رهایی زودتر از راه می رسید
من چه ام؟ گرهی کور ز رشته های اشیاء
هنگام رهایی سرودی خواهم خواند: ای کاش شکیبایی ام کمتر بود.. برچسبها: شعر فارسی [ چهار شنبه 28 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
مفاد بیانیه جهانی حقوق حیوانات ماده 1 ماده 4 بیانیه جهانی حقوق حیوانات رسما در تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۹۷۸ در شورای مرکزی یونسکو در شهر اریس اعلان گردید. مفاد این بیانیه توسط اتحادیه بینالمللی حقوق حیوانات در سال ۱۹۸۹ مورد تجدید نظر قرار گرفت و در سال ۱۹۹۰ به رئیس مجمع عمومی یونسکو تسلیم گردید و در همان سال منتشر شد.
منبع: http://veterinarians.blogfa.com برچسبها: حقوق حیوانات [ سه شنبه 27 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] [ سه شنبه 27 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] ئه ی ئازادی ئه تو چیت؟ ئه تو کییت؟ ناتناسم! کوری کیی؟ کچی کیی؟ له کوی له دایک بوووی؟ له کام خیلی؟ له کوی ویلی؟
که س ناتناسی و هه موو که س له دووت دایه من خوم زورت بو گه رام.. ته نانه ت له کونه مشکه کانی مالی پووره نارنجیش! ده سم نه که وتی له هیوا نه برام
گوتیان له ولاتیکی دووریان دیتووی پیم زانی: پتر له خشه ییکیان نه بیستبوو
گوتیان له کولانه پیچاوپیچه کانی میژوودا له دووی پیلاوه کانت ده گه ریی! ئه گه ر وایه پیخواس وه ره: پیلاوی بالدارت بو ساز ده که ین ئه سرین له ژیر پی کانت هه لده سووین تـــــــــــا زیخی رمه کانیان تی رو نه چی ئاگری کووره کانی مرو کولاندن نه یان سووتینی
شریتی گورانی و سترانی شالووران و هه زاران و لیزمه ی بارانت بو هه لده خه ین تـــــــا:
زره زری زنجیری به ندیان نه عره ته ی بکوژانی «مه عموور و مه عزوور!» هاره ی گوله بارانی دلان و بوردمانی مالان هه نسکانی هه تیوان و مندالانی بی به رگ و پی خواس و برسی گرمه و هوری نوینه رانی دووسه د کیلو گرامی خودا نالین و هاواره کانی ته نیایی باوکانی شه رمه زار و دایکانی جگه ر سووتاو گویکانت ئازار نه دا
په رده ی سوور و رازاوه ی گول و به هار و زرق و برقی شاره کان و بالای به رزی بیناکانی ئیمپایرسته یت و ریکخراوی نه ته وه یه ک گرتووه کان و چه رخ و فه له کی شاره کانی یاری و وینه کانی مانگ و مه جه رره کانی گه ردوونت له به ر چاو راده گرین تـــــــــــــــا:
دیمه نی زامه گه نیوه کانی کیمیاوی کراوه کان ئیسک و پریسکه ده ر په ریوه کانی رووته له برسیه کان سرووشکه قه تیس ماوه کانی ئه لف و بیی ژیان بالای به رزی ماله کانی خودا و شه قام خه وه کانی چله ی زستان کریکاره ده س به تاله کانی سه ر کز و هه ناسه سه ر دی مه یدانه کان چاوه جوان و گه شه کانت ماندوو نه کا
وه ره.. ئه ی ئازادی ئه گه ر پی خواسیشی
به لام گوتیان: هیشتا له دایک نه بووی..ئه من بروام نه کرد ئه دی چون ناوت هه یه؟! بو خوم گوتم: ره نگه مردبی ئه ری.. ره نگه ئه مه بی راسی به لام به داخ! نه تم ناسی که نگی له دایک بووی؟ له کام خیل بووی له کوی ویل بووی که ی مردی له کوی مردی کی توی کوشت؟! برچسبها: هه لبه ست(شعر کردی) [ سه شنبه 27 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] بیری له شه و ده کرده وه روژی ماندووی بی که سی خه مبار به لکوو له ناخی دلی ئه و دا له ئه ستوونی پریسکه ی لاله ییکی دوور به ندی ئاواتی گری دا.. برچسبها: هه لبه ست(شعر کردی) [ سه شنبه 27 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] و نفس هایم حکایت از: بودنی جاریست حسابگر عمر را و انتظار نخستین رقص بر مسلخ سکونی را
آسمان هر بام : وعده ایست و هر شام : شرمی از دروغ
و نفس هایم حکایت از زندگی است!! برچسبها: شعر فارسی [ دو شنبه 26 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] یک خانواده ی تهرانی به دلیل عدم تامین منابع مالی در پرداخت اجاره بهای مسکن و بیکاریِ مرد خانواده، دچار بی خانمانی و خیابان نشینی شده اند . [و به یاری هم گوهران نیاز دارند]
برچسبها: فقرهم گوهران کمکفتودرد ادامه مطلب [ چهار شنبه 21 تير 1391
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|