دورترین 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

چندان نباید از سازمان ملل انتظاری داشت. می گویید چرا؟ چون فلسفه ی حقیقی وجود آن -نه آن چیزی که در شعار گفته می شود - در طول دهه هایی که از عمر آن می گذرد؛ بارها خود را نشان داده است. حقوق بشر تضییع گردیده، جنگ ها به راه افتاده، صدها جنایت سازمان یافته از سوی دولت ها بر ضد شهروندانشان صورت گرفته و موارد بیشمار دیگری که تماماً منشور این سازمان را نقض نموده به وقوع پیوسته است ولی حافظه ی تاریخ معاصر به یاد ندارد که از سوی این سازمان اقدامی که صرفاً هدف آن حفظ کرامت و حیات انسانی باشد؛ و مطامع و منافع خاصّ قدرت های بزرگ را نادیده گرفته باشد، به انجام رسد.

اگر می خواهید فلسفه ی حقیقی وجود و تأسیس این سازمان را بدانید؛ در یک عبارت کوتاه اینشتین آن را نشان داده است. پس از تأسیس سازمان ملل از اینشتین خواستند تا عبارتی برای سر در آن پیشنهاد کند. وی در پاسخ چنین گفت:

« من از اقویا (قدرتمندان) حمایت می کنم و ضعفا را مجبور می سازم که تسلیم منافع ایشان شوند

بدون آنکه خونی بر زمین ریخته شود! »

و چه عبارتی گویا تر از این عبارت پر مغز اینشتین؟ و البته شاید این سخن اینشتین نوعی خوش بینی نیز در خود داشته باشد. چرا که بسیار خون ها ریخته شد تا منافع قدرتمندان را تأمین نماید. آن هم به تشخیص و تصویب سازمان ملل و در پوشش حمایت از حقوق بشر..

اوضاع سوریه را نگاه کنید! پس چندان نباید از سازمان ملل انتظاری داشت..


برچسب‌ها: نقدنکته ها
[ سه شنبه 20 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

پرنده های قفسی

عادت دارن به بی کسی

 

عمرشونو کنج قفس

سر می کنن بی هم نفس
                           

نمی دونن سفر چیه

عاشق در به در کیه

هر کی بریزه شاه دونه

فکر می کنن خداشونه

یه عمره بی حبیبن با آسمون غریبن

این همه نعمت اما همیشه بی نصیبن

 

چه می دونن به چی میگن ستاره

چه می دونن دنیا کیا بهاره

چه می دونن عاشق میشه چه آسون

پرنده زیر بارون

تو آسمون ندیدن خورشید چه نوری داره

چشمه ی کوه مشرق چه راه دوری داره

فرقی نداره وقتی ندونی و نبینی

غصّه ت می گیره وقتی می دونی و می بینی



منابع: 

daftarkhaterat2011.blogfa.com

http://loverman20.mihanblog.com

birjand-kaftar.blogfa.com

data.polygon.vn

esteghlali.com

talae.persianblog.ir

http://www.shia-news.com

http://padidee.blogfa.com


برچسب‌ها: شعر فارسیمحیط زیستفقرتبعیض
[ دو شنبه 19 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

اگر در آن دور دست

شن های زمان

پوشانید:

قادسیه را

یورش چنگیز مغول را

هجوم تیمور و هلاکو را

قساوت آقای قاجار را

هجوم عثمانی و روس را

پرتغال و انگلیس را

و رد ارّابه های تاریخ را


هنوز در این نزدیکی:

نومیدانه

هجده تیر بر قلب ها نشسته

از شن ها بیرون مانده

تا شاید

تا شاید

این شن باد

همچون صدها حکایت غریب دیگر

در ابدیت کویر

مدفونشان نسازد

 

ولی زمان است و شن هایش

و آدم هایی رهگذر از جنس شن..


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ یک شنبه 18 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 

تفنگت را زمین بگذار

که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار

 

تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن

من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن

ندارم  جز زبانِ دل، دلی لبریزِ از مهر تو

ای با دوستی دشمن


 زبان آتش و آهن زبان خشم و خونریزی ست

زبان قهر چنگیزی ست

 

بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.

 

برادر! گر که می خوانی مرا،

بنشین برادروار

تفنگت را زمین بگذار

تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تواین دیو انسان کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟

اگر جان را خدا داده ست  

چرا باید تو بستانی؟

چرا باید که با یک لحظه ی غفلت،

این برادر را به خاک و خون بغلطانی؟

 

گرفتم در همه احوال حق گویی

و حق جویی

و حق با توست

 

ولی حق را برادر جان!

  به زور این زبان نافهم آتش ‌بار

نباید جُست

 

اگر این بار

شد وجدان خواب آلوده‌ات بیدار،

تفنگت را زمین بگذار…

منبع تصاویر:

http://www.parsianforum.com 

http://www.shia-leaders.com 

http://www.asriran.com


برچسب‌ها: اعدامفتودردشعر فارسی
[ شنبه 17 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

دیشب از دوستی نکته ی جالبی شنیدم با این مضمون:

خدایا وفای سگ به چه کارمان می آید؟ فکری به حال آدما می کردی!!


و حالا خودم این چندتا رو بهش اضافه می کنم:

ای خدای بزرگ!

ای کاش به جای نجابت اسب و صبوری شتر و زحمت کشی مورچه و سحرخیزی خروس، یه جو از این صفات رو هم به آدمایی که اینا رو ندارن عطا می فرمودی..!



برچسب‌ها: نکته ها
[ شنبه 17 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

به دست آهن تفته کردن خمیر

به از دست بر سینه پیش امیر


برچسب‌ها: کارگران
[ پنج شنبه 15 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

تحریم شدیم

تحریم شدیم

بگذار بخندم این بار

به این زنجیر تکرار

که سالهاست

بوده ایم

از خندیدن

از سرور

از جنبیدن

 

بهشتی بر نقاب

و دوزخی در پیراهن

 

و نانی که نبود و نیست دیگر

و آبی که نبود و نیست دیگر

 

مرده ای در پس نقاب زندگی

این کشته را تا کی باید کشت؟؟


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ چهار شنبه 14 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

برای زنان حجاب بهتر است یا بی حجابی؟ هدف از این بررسی یافتن پاسخی برای این پرسش است.

بدون اینکه بخواهیم همچون بسیاری دیگر در پیچ و خم مباحثات مربوط به مسئله ی قدیمی فمنیست ها یعنی تفاوت-تساوی زن و مرد خود را درگیر نماییم؛ مقدمتاً با رویکردی بسیار ساده و از منظری زیباشناختی، ویژگی های فیزیکی زن و مرد را که طبعاً تفاوت های بارز آنهاست، مرور می نماییم. البته در اینجا منظور آن ویژگی هایی است که جدا از کارکردهای جنسی، از لحاظ زیباشناختی نیز می تواند مورد بحثی آشکار و اینچنینی قرار گیرند. بدیهی است که هرگز نمی توان مدّعی در اختیار داشتن اصولی قاطع و ریاضی وار برای ارزش گذاری های زیباشناسانه شد. اصولی که برای ما میزان زیبایی را تعیین نمایند. خاصّه آنکه اگر در این میان سوژه مرد یا زن به تنهایی باشد. چرا؟ به دلیل آنکه داوری ها برکنار از چارچوب فکری، عاطفی و زیست شناختی جنسیت داور نخواهند بود و از این رو ملاک های کاملاً یکسانی برای قضاوت در بین دو جنس متصوّر نیست. البته چنین چیزی با توجه به تفاوت های جنسیتی غیر منتظره و عجیب نمی باشد. می توان چنین گفت که برای مثال یک زن بیشتر نظر به مردان به عنوان سوژه های زیباشناسانه دارد و یک مرد نیز در این موارد زن را مدّ نظر قرار می دهد. به سهولت و روشنی تفاوت آثار ادبی و هنری مرد-تألیف و زن-تألیف را آن هنگام که قصد دارند ایده آل های خود را در قالب جنس مخالف بیان کنند؛ می توان دید. بیشترین ایده آل های زنان نگاه به درون دارد و بیشترین ایده آل های مردان نگاه به بیرون. به عبارت دیگر ملاک های زیباشناختی زنان آنگاه که به قضاوت مردان می پردازند، بیشتر متوجّه خصوصیات روحی و روانی مردان است و توجه به ویژگی های بیرونی و ظاهری ایشان در درجه ی دوم اهمیّت قرار می گیرد. به طور ساده زنان نگاهی از درون به بیرون دارند در صورتیکه به عکس، این ویژگی های بیرونی و جسمانی زنان است که پیش از هر چیز مردان را تحت تأثیر قرار می دهد و تنها در مراحل بعد است که به خصوصیات باطنی و درونی زنان توجه می کنند و این یعنی نگاهی از بیرون به درون.


برچسب‌ها: نقد
ادامه مطلب
[ سه شنبه 13 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 

نویسنده: س حسن زاده  

مقدمه
حبس یکی از انواع مجازات هاست که به موجب آن آزادی محکوم از وی سلب می شود با اینکه این اصطلاح بارها در قوانین مختلف به کار رفته است و مجازات اکثر جرایم پیش بینی شده در قانون را تشکیل می دهد قانون گذار تعریفی از آن ارائه نداده است.
در فرهنگ معین، حبس به معنای زندانی کردن و بازداشتن آمده است در جای دیگر حبس چنین تعریف شده است: سلب آزادی و اختیار نفس در مدت معین یا نامحدود به طوری کهدر آن حالت ترخیص وجود نداشته باشد و اگر حالت انتظار وجود داشته باشد آن را توقیف گویند نه حبس.
حقوقدانان کیفرها را از یک منظر و بر اساس لطمه ای که این کیفرها به ارزش های مورد احترام بشر یعنی جان، مال، تمامیت جسمانی و آزادی تن و جسم وارد می کنند به مجازاتهای سالب حیات ئنظیر اعدام، مالی چون جزای نقدی، بدنی و جسمانی نظیر قطع عضو و سرانجام حبس کردن را سالب آزادی هم نامیده اند تقسیم کرده اند.
تاریخچه زندان ها در ایران
با این که راجع به وضع زندان ها در ایران دوران باستان اسناد و مدارکی در دست نیست اما آنچه مسلم است در قلعه ها زندان هایی بنا می شد که پادشاهان و حکمرانان مخالفان خود را در آنجا زندانی می کردند و سپس به وضع فجیعی از بین می بردند. حبس جزء مجازاتها نبود بلکه وسیله ای برای از بین بردن بی سر و صدای اشخاص بلند مرتبه ای بود که وجودشان برای کشور و یا پادشاه خطر داشت. قلعه ی مستحکمی در گل گرد (در مشرق شوشتر خوزستان) بود که گل گرد یا اندمش نام داشت و آن را انوشبرد یا قلعه فراموشی نیز می خواندند زیرا نام زندانیان و حتی آن مکان را کسی نباید بر زیان می راند.
در تاریخ نقل شده است که قباد پادشاه ایران به مذهب مزدک گروید و نجبا و روحانیان اجتماع کردند و او را خلع کردند و جاماسب برادر او را بر تخت نشاندند. جاماسب برادر خود قباد را در سال 498 میلادی در قلعه ی فراموشی حبس کرد. پس از حمله ی اعراب مسلمانان نیز هر حاکم و صاحب نفوذی در حوزه قدرت خود محلی را برای حبس کردن افراد بنا و متهمان را در آنجا نگهداری می کردند و زندانیان وضع رقت باری داشتند چندان که در دوران خلفای اموی و عباسی زندانهای متعددی احداث شد و در دوران صفویه که این به یک حکومت ملی دست یافت باز هم شاهد وجود زندانهایی به منظور اهداف سیاسی بودیم.
در دوران قاجاریه مرحوم امیر کبیر در سال 1266ه.ق. با صدور فرمانی اقدام به لغو شکنجه و سرو سامان دادن به اوضاع زندان ها و زندانیان نمود ولی به خاطر عزل وی این اقدامات چندان دوامی نداشت با این همه در دوران قاجار باز هم تشویق برخی افراد نظیر میرزا حسین خان سپهسالار اقداماتی جهت انسانی کردن زندان ها صورت گرفت. در میان اقدامات کنت دومون فورت اولین رئیس پلیس تهران در سال 1358 هجری خورشیدی نیز تاسیس شد وانگهی اقدامات عمده در دوران پس از وقوع انقلاب مشروطه رخ داد.
زندان ها قبل از انقلاب
در ایران معاصر و پس از برقراری حکومت قاجار قدیمی ترین زندان بزرگ در تهران زندانی به نام انبارشاهی بود که زیر نقاره خانه ی ارک یعنی محل فعلی بانک ملی بازار قرار داشت و زیر نظر حاجب الدوله (رئیس تشریفات) اداره می شد.
فراشباشی، رئیس اجراییات و فراش ها نگهبان انبارشاهی بودند غذای زندانیان بسیار ناچیز بود به طوری که مردم به عنوان نذر گاهی از سوراخ زندان غذا و خوراکی برای زندانیان می انداختند تا این که در سال 1292 شمسی دولت ایران به منظور سر و سامان دادن به وضع شهربانی کشور (نظمیه) عده ای مستشار سوئدی استخدام کرد. مستشاران سوئدی ابتدا نظام نامه محابس را تهیه کردند که در سال 1298 شمسی به تصویب هیات دولت رسید و این اولین آیین نامه و مقررات زندان ها شد. در این آیین نامه زجر بدنی و زنجیر کردن زندانیان ممنوع شد. در دوران سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی وقت نظام نامه تشکیلات محابس و توقیف گاه ها و وظایف ماموران و مستخدمان آن ها تهیه و در 31 شهریور سال 1307 شمسی به تصویب رسید و در همان سال نظام نامه اجرای حکم اعدام نیز تصویب و به مورد اجرا گذاشته شد. در سال 1308 شمسی اولین زندان زنان (زندان قصر) به منظور نگهداری 600 نفر محکوم اختصاص یافت پس از شهریور 1330 تحت تاثیر علل ناشی از جنگ جهانی دوم به تعداد بزهکاران ایران مانند بیشتر کشورهای جهان افزوده شد و زندان ها را با کمبود جا مواجه کرد. در 21 مهر ماه سال 1347 اولین آیین نامه زندان ها با توجه به اصول علم زندانی ها نسبت به کانون اصلاح و تربیت به تصویب رسید و در سال 1354 آیین نامه مذکور اصلاح شد و به سایر زندان ها تعمیم داده شد اما به علت نبود امکانات بیشتر مفادشان اجرا نشد.  

منابع مطلب و تصاویر:

http://inquest.mihanblog.com

smvi.nl

politclub.info

alba24.ro


برچسب‌ها: زندان و شکنجه
[ جمعه 9 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 

شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی
جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی
کوچ کردند دسته دسته آشنایان عندليبان
باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی


* * *
وای از دنیا که یار از یار می ترسد
غنچه های تشنه از گلزار می ترسد
عاشق از آوازه ی دیدار می ترسد
پنجه ی خنیاگران از تار می ترسد
شه سوار از جاده ی هموار می ترسد
این طبیب از دیدن بیمار می ترسد

* * *
ساز ها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاري بر من و تو بد گذشت
آشنا نا آشنا شد
تا بلي گفتم بلا شد
گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ی ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید

* * *
چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانه ی ما را به دست کم گرفت
جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد


* * *
بازآ تا کاروان رفته باز آید
بازآ تا دلبران ناز ناز آید
بازآ تا مطرب و آهنگ و ساز آید
تا گل افشانان نگار دلنواز آید
بازآ تا بر در حافظ سر اندازیم
گل بیفشانیم و می در ساغر اندازیم

 


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ پنج شنبه 8 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

گویی که شب تیره ی ما را سحری نیست

وز مهر و مه و اختر و فانوس اثری نیست

 

صد نهر خروشنده ی خون زاده ز هر دل

هر چند به رخساره یکی دیده تری نیست

 

هندان جگر خواره چه شیران  بدریدند

افسوس که در سینه ی مایان جگری نیست

 

کَرنای قیامی شده هر موی به سویی

پنهان ولی از خیزش پیدا خبری نیست

 

از کوی رهایی ز که پرسیم نشانی

کاین شهر همه دیوار و درش هیچ دری نیست

 

تابوت امیدی برد هر لحظه ی این عمر

فریاد که امید به عمر دگری نیست


 

بر دار شد اندیشه و شعر و شرف و عشق

سردار شد هر خار و خسک را که بری نیست

 


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ پنج شنبه 8 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

دنیا زندان است. زندان در زندان چرا؟؟

منبع تصویر:avidtrader.com


برچسب‌ها: زندان و شکنجه
[ چهار شنبه 7 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

آنجا که نمی توان عشق ورزید باید گذاشت و گذشت..

«نیچه»


برچسب‌ها: نکته ها
[ پنج شنبه 1 تير 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

صد چشمه ی احساس به قلب است خدایا

سخت است که گویند چنین خشک چرایی

 

زین صورتک ساکت خود جان به لبم شد

تا کی نکند بلبل دل نغمه سرایی

[ چهار شنبه 31 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

این گفتار ماست:

میازار موری که دانه کش است..

شکستن شاخه ی هر درخت همچون شکستن بال فرشته هاست..

جنگل ها به منزله ی شُش های زمین اند در حفظ آنها بکوشیم..

و این هم کردار ما:


برچسب‌ها: محیط زیستآلودگی و تخریبفتودرد
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

خبرگزاری ایلنا گزارش داده‌ است که نمایندگان ۱۰ هزار کارگر با ارائه طوماری به دفتر عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، به شرایط اقتصادی اعتراض کرده اند.

پیش‌نویس اصلاحیه قانون کار، طرح هدفمند کردن یارانه ها، تورم و وضعیت دستمزد، بیمه و بازنشستگی مواردی هستند که در این طومار مورد انتقاد قرار گرفته است.

کارگران امضاکننده این طومار از طرح هدفمند کردن یارانه ها با عنوان "قطع یارانه ها" نام برده اند و نوشته اند که به رغم گرانی ناشی از آن، "میانگین دستمزد کارگران در سال ۹۰ و سال جاری، نسبت به سال های قبل از اجرای فاز اول قطع یارانه ها حتی کاهش نیز پیدا کرده است."

آنان همچنین گفته اند که با اعمال مالیات بر ارزش افزوده "عملا حدود ۵ درصد از دستمزد روزانه زیر خط فقر ما کارگران، به خزانه دولت سرازیر شده است."

عدم پرداخت به موقع دستمزد، استخدام با قراردادهای سفید امضا یا بدون قرارداد و تغییر حقوق بازنشستگی از میانگین دستمزد ۲ سال آخر به میانگین دستمزد ۵ سال آخر موارد دیگری هستند که اعتراض کارگران را برانگیخته است.

در این طومار آمده است: "ناامنی شغلی، اخراج سازی و تعطیلی کارخانه ها در بدترین وضعیت نسبت سال های پیش قرار دارد."

همچنین برخی سایت های نزدیک به فعالان کارگری گزارش داده اند که روز جمعه بیش از ۵۰ فعال کارگری در شهر کرج در غرب تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.

تا کنون اطلاعی از علت بازداشت و اتهام آنها در دست نیست.

به نقل از:http://tammkeen.info


برچسب‌ها: کارگران
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

در شعر زیر که نمی دانم از کیست، نکته ی جالبی وجود دارد؛ آن را بیابید:


با چهره ی افروخته گل را مشکن

افروخته رخ مرو تو دیگر به چمن


گل را تو دیگر خجل مکن ای مه من

مشکن به چمن ای مه من قد سمن

 

 

اگر نتوانستید نکته را پیدا کنید، ادامه ی مطلب را بخوانید..


برچسب‌ها: شعر فارسی پراکنده ها
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

 

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مُهر به عالم سمر شود

 

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

 

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

 

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

 

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

 

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک زر شود


در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

 

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

 

این سرکشی که کنگره ی کاخ وصل راست

سرها بر آستانه ی او خاک در شود

 

حافظ چو نافه ی سر زلفش به دست توست

دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ دو شنبه 29 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

ای آفتاب به شب مبتلا خدا حافظ

غریب واره ی دیر آشنا خدا حافظ

 

به قله ات نرسید بخت کوته ام

بلند پایه ی بالا بلا خداحافظ

 

میان ماندن و رفتن درنگ می کشدم اما

بگو بگویم سلام یا خدا حافظ

 

به چشمان معصومت سوگند

که بی گناه ترینی اما خداحافظ

 

به بسترت نرسیدند کوزه های عطش

ای سراب تفته ی چشمه نما خداحافظ


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ دو شنبه 29 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

سخن از کهنگی بوید

به گاه گفتن از اندوه

به گاه گفتن از زنجیر این تکرار بی پایان

به گاه گفتن از انبوه آن بی واژه دردانی

که خُردانی

چو «مردن»

عرضه می دارند...

 

در این دریای پر نیرنگ

صداقت خشکی گم گشته ی پرتیست

در این صحرای پر وحشت

رفاقت کیمیای جرعه ی آبیست...

 

چه نامم روزگاری اینچنین دون را

که می نوشند در جام دروغین محبت

شربت خون را...

 

چه گویم من؟

چسان سازد دلم با غربت این روزگار دون؟!

که می کارند در قلب هزاران لیلی عاشق

چلیپای خدای عشق را

بر تربت خاکستر مجنون...


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ یک شنبه 28 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 23 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب