صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
گویی هنوز از پی گذشت نزدیک به هفت قرن، باید همچنان از زبان حافظ فریاد برآوریم:
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حقّ دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد
نظرات شما عزیزان: برچسبها: شعر فارسی [ سه شنبه 23 اسفند 1390
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|