نقدی بر ادعای برابری حقوق زن و مرد - با اشاره به فرهنگ کُرد-بخش یکم 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

 جوانب اساسی فمینیسم یا مسلک طرفدار زن که گفته می شود نیکلاس کندورسه فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی در جریان انقلاب کبیر این کشور بنیانگذار واقعی آن بود و بعدها کسانی چون لویی میشل، اوگوست کنت و جان استوارت میل و در آغاز سده ی بیستم نیز پانک هورست در انگلستان، با جنبش خود آن را به عنوان مکتبی جدی مطرح نمودند تماماً بر محور حق و حقوق اجتماعی، فکری و سیاسی زن می گردند.(موسکا و بوتو،1370،ص477) یعنی همان شاخص های اصلی آزادی که از وجوه ممیّزه ی یک انسان آزاد و یک برده به شمار می روند. نکته ی بسیار مهمّی که در بررسی تاریخچه ی فمینیسم با آن رو به رو می شویم، آن است که بر طبق مستندات موجود و شواهد تاریخی نقطه ی آغاز این جریان زن گرا همانگونه که اشاره شد؛ مغرب زمین بوده و این در حالی است که جوّ فرهنگی شرق در طول تاریخ همواره بر مدار مردسالاری گردیده است. به نوشته ی گاستون بوتو جامعه شناس «می توان گفت شاخص ترین وجه تمایز تمدّن های مشرق زمین... که بیش از هر چیز در نظر اول آنها را از تمدّن های غربی جدا می کند، همواره بندگی و بردگی بیشتری بود که به زن تحمیل می گردید.»(همان،ص484) این جامعه شناس در ادامه می نویسد:« اگر از ژاپن شروع می کردیم و از چین می گذشتیم آنگاه از راه هند و ایران به طرف مدیترانه می راندیم؛ احوال قانونی زن شرقی عبارت از آن بود که چادر به سر کند، منزوی زندگی نماید، خوشی و آسایش پدر و شوهر را فراهم سازد، به طور یک جانبه و بنا به اراده ی مرد قابل طرد باشد، تعدّد زوجات را قبول کند و تعداد بیشماری بچه به بار آورد...»(همان،ص484) در نگاه اول هر یک از ما به عنوان یک شرقی به راحتی می توانیم این سخنان را که بی تردید مطابق با معیارهای آزادی خواهانه ی بشر اندیشمند معاصر، از مصادیق بارز تضییع کامل حقوق انسانی زن به شمار می روند؛ بدون هیچ مباحثه ای تأیید نماییم و این خود نقطه ای مهم برای تأمل است. به راستی چرا برای پذیرش سخنان دکتر بوتو دست کم درباره ی جامعه ی خودمان نیازی به حافظه ی تاریخی نداریم؟ دلیل پر واضح است. از این رو که احوال زن در جامعه ی امروز ما هنوز منطبق بر آن توصیفات است و البته این در حالی است که کسان بسیاری با استناد به پاره ای ظواهر رفتاری در آداب و رسوم موجود در اجتماع و نیز توسّل جستن به بیانات دینی و مذهبی، خلاف این مطلب را مدّعی می شوند. به این معنی که زن کرد در عصر حاضر و در بستر جامعه ی کنونی ما از حقوق انسانی برابری با مرد برخوردار است. اینان سخن از احترام بسیار مرد کرد نسبت به زن به میان می آورند و بر پای ایستادن مرد کرد در مینی بوس یا اتوبوس را به خاطر نشستن زنی یا دختر جوانی به عنوان یک مثال بارز از این امر قلمداد می کنند. دیدبانی مترصّدانه ی مرد از زن یا اصطلاحاً «ناموس خود» را مثلاً به نیّت دفع مزاحمت ها و تأمین آسایش وی از مصادیق مهم ارزشمند بودن زن در نظر مرد کرد به حساب می آورند و... آخر سر نیز مدارک دینی و مذهبی متعدّدی را که به ظاهر و از نگاه ایشان همگی بر حرمت و کرامت والای زن و برابری حقوق وی با مرد صحّه می گذارند؛ به عنوان برگ برنده رو می کنند. ولی ما با تمام اینها بدون اینکه بخواهیم فوراً به نقد دلایل این مدّعیان بپردازیم؛ از همان آغاز تناقض آشکار بین گفته های آنها و واقعیت های تلخ وضعیت زنان را که نمونه هایی از آنها در سخنان دکتر بوتو آمده است؛ و فارغ از هر تفسیری هر کس می تواند شاهد و گواهی بر آنها باشد؛ در می یابیم. برای رفع این تناقض برجسته، مدّعیان عموماً یکی از دو شقّ زیر را بر می گزینند:

1- زن را انسانی نا تمام، ضعیف، دارای اندیشه ای سست و عقلی ناقص معرّفی می نمایند که تحت قیمومت بودن و انقیاد وی از سوی مرد قابل توجیه شود. به قول شیخ محمود شبستری:

زنان چون ناقصات عقل و دینند/چرا مردان ره ایشان گزینند(گلشن راز)

 به این ترتیب در فلسفه ی متّکی بر این تعریف، زن به صورت بنده و برده ای که محکوم سرشت خویش بوده و عملاً مجبور به خدمت کردن به ارباب خود باشد، درمی آید. این همان دیدگاهی است که در دوران اوج شکفتگی تمدّن یونان باستان بر جوامع آن سرزمین نیز حاکم بوده است. ارسطو به عنوان فیلسوفی برخاسته از آن تمدن، زن را مرد ناقص می نامید و افلاطون نیز به زن همچون دارایی و مایملکی که می تواند به صورت اشتراکی مورد بهره برداری واقع شود؛ می اندیشید. البته همانگونه که ملاحظه می شود دست آویختن به این توجیه برای رهایی از تناقض، خود به تناقض دیگری می انجامد: نا تمام بودن زن و در مقابل ادّعای برابری حقوق وی با مردان، ملغمه ی شگفتی از آراء ضد و نقیض را فراهم می آورد که گویا نجات دوباره از این بن بست جدید، نیازمند ضد و نقیض گویی های جدیدی است. روشن است که اگر زن در قیاس با مرد، به لحاظ توانایی ها و ویژگی های ذاتی خود در مقامی پایین تر از مرد قرار گیرد؛ در این صورت لزومی منطقی بر اینکه از حقوق برابری با مرد برخوردار باشد؛ وجود نخواهد داشت. شاید یکی از راه های رهایی از چالش اخیر این باشد که مدعیان از ادعاهای نخستین خود دست بردارند و این بار به کلّی منکر حق و حقوق و حرمت و... زن شوند که اگر چنین کنند دیگر نبایستی مبنایی انسانی برای ارجگذاری ها و احترام های کذایی ای که هر روزه شاهد آن هستیم؛ وجود داشته باشد که این نتیجه ای قابل تأمّل است.

 2- شقّ دوم آن است که مظاهر تضییع حقوق زن را نه به عنوان چیزهای منفی و از سنخ بدی و ستم، که به عنوان چیزهای مثبت و خوبی هایی که در حق زن روا داشته می شود؛ ارزیابی کنند! در واقع و به عبارت دیگر باید گفت که با این تفسیر، افزون بر فشارها و مشقّاتی که به زنان تحمیل می کنند؛ بابت آنها منّتی نیز بر ایشان می گذارند! به عنوان مثال اطاعت محض از شوهر را به عنوان یکی از بهترین اعمالی می دانند که زن به وسیله ی آن می تواند صواب و حسنات بسیاری برای آخرت خود کسب نموده و راه ترقی خود را در تقرّب به پیشگاه خدا و رسیدن به فردوس برین هموارتر سازد. این در واقع به منزله ی درونی کردن بندگی و اسارت در زن می باشد که با داشتن پوششی اعتقادی، زمینه ی هرگونه بیداری و عدم تمکین را در وی از بین می برد. مثال دیگر در این باره «حجاب» است که آنچنان ارزشی برای آن متصوّر می شوند که عملاً در بین بسیاری از زنان جنبه ای کاملا بدیهی و عادت گونه به خود گرفته و نه تنها از دایره ی دین پای به حیطه ی اخلاق نهاده، بلکه تا آنجایی نیز درونی شده که یک زن حتّی زمانی هم که تنها باشد یا در میان هم جنسان دیگرش، باز هم خود را ملزم به رعایت آن می داند. در حالیکه اگر پرده ی این فلسفه ها و تفاسیر را به کناری زده و با چشمانی باز و واقع بین آن تمایلات و اشتیاقات درونی و طبیعی زن را به اینکه همچون مردان مورد توجّه دیگران واقع شود ببینیم؛ آنگاه به روشنی در می یابیم که فرسنگ ها فاصله است بین آن چیزی که به راستی دلخواه یک زن بوده و در نظر وی ارزش دارد با آن حجابی که داعیان مکاتب مردسالار مشرق زمین به زنان تحمیل کرده و لعاب «ارزش» بر آن کشانده اند. مثال سومی نیز می توان ذکر نمود و آن تشویق و تمجید رسمی از زنان تحت عنوان «مادر» می باشد که به طور غیر مستقیم همان سنّت دیرین مشرقی را که «وظیفه ی زن بچه داری است» تبلیغ می نماید..

 

لینک بخش دوم در همین وبلاگ


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: نقد
[ دو شنبه 8 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب