نقدی بر ادعای برابری حقوق زن و مرد- با اشاره به فرهنگ کرد-بخش دوم 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

شاید نیازی به یادآوری این نکته نباشد که ارزش بشر در میان سایر موجودات به دلیل امتیاز عقل و توان اندیشیدن اوست و صعود انسان از نردبان تکامل بشری مرهون همین امتیاز خدادادی است. با توجه به این مطلب، و با نگاهی گذرا به وضعیّت دختران و زنان کرد از گذشته تا کنون که از نظر تحصیل علم هماره در تنگنا و محدودیت قرار داشته و به عبارت دیگر از کمترین امکانی برای رشد و تعالی عقلی به عنوان یک انسان محروم بوده اند، آنگاه بی پایه بودن ادعای آنانی که ارزش انسانی زن را دلیل تعصّبات ناموسی می دانند، محرز می گردد و در واقع اینجا نیز تناقض میان ادعاهای مذکور و آنچه را عملاً مشاهده می کنیم به خوبی هویداست: اگرچه اینان اذعان دارند که ارزش حقیقی انسان به عقل اوست و نیز عقل باید از راه علم و تحصیل پرورش یابد و همچنین زن نیز انسان است پس چون دارای عقل است ارزشمند می باشد؛ ولی انگار مشکل اینجاست که از نظر این مدعیان زن بیش از حد ارزشمند است! یعنی تا جاییکه حتی اگر عقل وی پرورش نیز نیابد و رشد نکند اشکالی نخواهد داشت! پس زن بی داشتن عقل نیز ارزشمند است!.. و این یعنی تناقضی آشکار با مقدمه ی استدلال. این نتیجه که زن بی وجود عقل نیز ارزشمند است ثابت می کند که ارزشمندی زن یک ارزشمندی انسانی نیست بلکه وی به عنوان یک کالا دارای ارزش می باشد. آن هم یک کالای ظریف و شکستنی که مثلاً در هنگام سوار شدن به اتوبوس حتماً یک مرد بایستی جای خود را به او بدهد تا این کالای حساس سالم به مقصد برسد و بدیهی است که دیگر صحبت از برابری حقوق یک مرد و یک کالا معنایی نخواهد داشت. اگر بخواهیم بی پرده تر صحبت بکنیم باید بگوییم اصولاً در فرهنگ کرد اعتقادی به توان اندیشیدن و عقل زنان وجود ندارد. بهترین گواه بر این امر مردسالاری مطلق و اجازه ندادن به زن جهت اظهار نظر حتی در امور جزئی خانوادگی است. فلسفه ی پنهان کالا بودن زن که در قالب شعارهای ناموسی رایج است، ریشه در همان دیدگاه های سنّتی دارد که حتی امروزه نیز به گوش می رسند. یعنی اینکه «دختر باید شوهر کند و بچه بیاورد. وی را با تحصیل چه کار؟!» در این نص صریح زن تنها به عنوان دستگاهی برای تولید بچه پذیرفته می شود. شاید مدعیان بگویند ولی امروزه مانعی بر سر راه تحصیل دختران کرد نیست و بسیاری از آنان در دانشگاه های مختلف سراسر کشور به تحصیلات عالیه نیز می پردازند. آری این یک واقعیت غیر قابل انکار است. اما نکته اینجاست که این وضعیت فعلی بیشتر معلول آن دسته از عواملی است که رشد عقلانیت در خارج از قلمرو فرهنگ بومی موجد آن بوده است و هیچ تغییر خودجوش و عمیقی را در دیدگاه سنّتی نمی توان یافت. دلایل این وضعیت را می توان در این دو مورد خلاصه کرد:

الف- رشد جمعیت و گسترش فرهنگ شهری به جای فرهنگ عشیره ای و روستایی که علل این رشد در چارچوب تولید و پیشرفت علوم گوناگون در کشورهای مترقّی قابل تبیین است، همراه با افزایش امکانات ارتباطی صوتی تصویری همچون تلویزیون، انواع دستگاه های ویدئویی، اینترنت و اخیراً نیز آنتن های ماهواره ای که رواج این وسایل ارتباط جمعی تا دور افتاده ترین روستاها آثار خود را بر فرهنگ موجود بر جای نهاده و می نهند. برخورد اتمسفر قطبی مردسالار جامعه ی کرد با این موج نو منجر به برانگیختن احساسات سرکوب شده ی نسل جوان زنان می گردد. زنان و دختران جوانی که خود را در پنجه ی تنگنای سنّت ها و مشقّات ناشی از تعصّبات و حساسیت های محدود کننده گرفتار می بینند؛ از دریچه ی وسیله ای همچون یک تلویزیون، وضعیت همجنسان دور خود را مورد ارزیابی قرار داده و رفاه و آسایش نسبی آنان را که عمدتاً ملازم با سواد و معلومات است به عنوان الگوی زندگی آرمانی خود می پذیرند. به این ترتیب است که یک وسیله ی ارتباط جمعی بستر ساز شکل گیری یک آلترناتیو فرهنگی در جامعه ی زنان کرد می گردد. البته روشن است که تأثیرات موج ارتباطات شامل بخش مهم دیگر نسل جوان یعنی پسران نیز خواهد شد. این پسران یا مردان جوان که خود مشکلی به لحاظ فرهنگی در زمینه ی تحصیل ندارند؛ با وسیع تر شدن دامنه ی آگاهی و اندیشه اشان که نتیجتاً فاصله گرفتن از طرز فکر سنتی مردسالارانه را در پی دارد، بیش از پیش متوجه وضعیت حقیقی خواهران، مادران و دیگر زنان جامعه ی خود می شوند که این خود می تواند تعدیل در نگاه مردسالارانه و راستگرای سنتی به زن را موجب گردد.

پس با این تفاصیل یکی از علل کاهش حساسیت نسبت به تحصیل زنان کرد معلوم می گردد. اما در اینجا پرسش مهمّی که پاسخ آن روشنگر مسائل متعدّدی خواهد بود، مطرح می شود:

آیا امکان تحصیل زنان کرد، ایمان به حقوق انسانی خود را در آنان موجب شده است؟ به عبارت دیگر آیا آنانی که تحصیل کرده اند- حتی تا مقاطع عالی- اکنون عمیقاً باور دارند که به عنوان یک انسان باید دارای حقوقی برابر با یک مرد باشند؟ و یا اینکه آیا محدودیت های حقوقی خود را به عنوان محدودیت قبول دارند؟ در صحت پاسخ مثبت به این پرسش می بایستی تردید نمود. شواهد بسیاری حاکی از آنند که زن تحصیل کرده ی کرد چنانچه به تکالیف انشا شده ی فرهنگ سنتی مردسالار بی توجّهی نشان دهد، حتی اگر از طرف محیط خطری متوجه وی نباشد در درون خود احساس گناه می نماید. احساس گناه ناشی از نفوذ عمیق و ریشه ای باورهای سنتی است که تلقین مستمر این باورها به ذهن زنان مخصوصاً در زمان کودکی و سپس در دوران نوجوانی و جوانی، منجر به درونی شدن آنها گردیده و در حقیقت در ساخت شناختی آنان استوار شده اند. در مجموع این نکته دریافت می گردد که تأثیر دنیای ارتباطات در انگیزش زنان برای تغییر وضعیت خود و شکستن تابوهای تحدیدگر فرهنگی، چندان عمیق نبوده است. این نکته پاسخ به ایرادات آن کسانی است که بروز پاره ای مشکلات اخلاقی در بین زنان و دختران را تنها ناشی از تأثیرات وسایل ارتباط جمعی می دانند. اینان اغلب فراموش می کنند که برآوردن نیازهای فیزیولوژیکی مقدم بر فراگیری علم و دانش است. به عبارت دیگر: اول کبابخانه بعد کتابخانه! کاملاً طبیعی است دختر جوانی که در سن ازدواج به دلایل معمولِ سنتی و محدودیت های شدید از انتخاب همسری دلخواه محروم است و به این علّت نمی تواند پاسخ مناسبی برای نیازهای طبیعی خود بیابد، در وهله ی اول به این دلیل به طرف شبکه های ماهواره ای آنچنانی و سایت های اینترنتی آنچنانی کشیده شود. حتی چنانچه دختران نوجوان نیز جذب این نوع شبکه ها و سایت ها گردند با توجه به فقر شدید فرهنگی موجود در خصوص شیوه های صحیح و علمی آموزش و پرورش، چندان جای تعجب نخواهد داشت. در واقع دلیل اصلی انحرافات اخلاقی را نه در شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی، که باید در فرهنگ و باورهای قدیمی رایج و نیز در شرایط نا به سامان اقتصادی و اجتماعی مملکت جستجو کرد.

زنان کرد ظواهر فرهنگ غربی از جمله بی حجابی را با وجود اشتیاق نسبت به آن، به انحطاط اخلاقی و بی دینی تعبیر کرده و از بودن آن احساس گناه می نمایند. البته جوانان نیز اگر چه چنین احساسی دارند؛ اما میل طبیعی آنان گویا قوی تر است که این از رفتار آنها پیداست. به هر صورت سخن از تأثیر ارتباطات بر فرهنگ موجود بدان معنی نیست که دیگر منعی بر سر راه تحصیل زنان کرد وجود ندارد بلکه باید گفت این منع هنوز هم در سطح وسیعی به خصوص در روستاها به چشم می خورد. بسیارند روستاییانی که دختران دانش آموز خود را نهایتاً تا کلاس پنجم ابتدایی به مدرسه می فرستند. آنان از اینکه دخترانشان مجبور باشند در کلاس های مختلط در دوره ی راهنمایی به تحصیل ادامه دهند به شدت واهمه دارند و این حساسیت تا جایی است که مانع از ادامه ی تحصیل آنان می شوند. مدعیان پاسخ دهند: آیا این ارزش نهادن به زن کرد است؟

ب- رفاه اقتصادی: رونق اقتصاد یک کشور منجر به بیشتر شدن رفاه و علاقه به استفاده از امکانات رفاهی بیشتر و در نتیجه بالا رفتن سطح توقعات مردم آن کشور می گردد. بر همین سیاق نیز وجود رفاه و آسایش در خانواده، میزان توقعات اعضای آن خانواده را برای برخورداری از آسایش و رفاه بیشتر بالاتر برده که از پیامدهای طبیعی چنین توقعاتی، میل به رهایی و آزادی بیشتر از قیودی است که در میان مردمان طبقات پایین تر مرسوم است. تفاوت های فرهنگی دو طبقه ی فقیر و غنی نیازی به اثبات ندارد. طبقه ی غنی که حتی ادبیات مورد استفاده ی وی در سخن گفتن نیز متفاوت از طبقه ی دیگر است، زودتر از همه به آخرین امکانات رفاهی به بازار آمده دسترسی می یابد و سریع تر با فرهنگ روز آشنا می شود. به این جهت زن نیز در این خانواده ها از محدودیت های کمتری رنج می برد. زن در خانواده ی مرفه همچنانکه خود را بالاتر از مردان طبقات پایین می داند، در برخورد با مردان هم طبقه نیز غالباً حرف خود را می زند و خواهان پیشرفتی هم طراز با برادرانش می گردد. وی در صورت تمایل مجوز تحصیل خود را با زحمت اندکی به دست می آورد و به دلیل بنیه ی اقتصادی خانواده امکان مسافرت های متعدّد می یابد. همچنین می تواند شغلی داشته باشد که معمولاً از راه تحصیل کسب نموده است. با تمام اینها ثروتمندی خانواده و در میان نبودن مشکلات اقتصادی همواره به معنی آزاد بودن از محدودیت های فرهنگی و سنتی نیست. از نظر تاریخی بازتاب این واقعیت در ادبیات کلاسیک کرد، شاید در بیشتر از هر چیز دیگر نمایان است. منظومه ی تراژیک مم و زین شاهکار برجسته ی احمد خانی شاعر کرد قرن هفدهم توصیف بسیار دقیقی از وضعیت زنان و دختران خانواده های مرفه و متنفذ کرد در سده های پیش است. یا منظومه ی گردش روزگار اثر محمدامین شیخ الاسلامی نیز روایتی تاریخی از اسارت شدید دختران و زنان در خانواده های حکومتی کردی است. قدرت سنت های کهن آنچنان بوده که رفاه اقتصادی نیز در موارد بی شماری تأثیر اندکی در کاستن از میزان این قدرت داشته است. شاید این فاکتور امروزه در تعدیل شرایط زنان قابل توجه باشد. به هر حال مهمترین چیزی که در این باره می توان گفت آن است که رفاه اقتصادی در گذشته هایی که هنوز از عصر ارتباطات و تمدن فعلی خبری نبود با وجود تأثیر اندک آن، تنها عاملی بود که بعضاً می توانست بندهای سنّتی را که دست و پای زنان را بسته بود، تا حدودی شُل نماید. ولی این عامل امروزه در کنار موج جدید فرهنگ ناشی از ماشینیسم که وسایل ارتباطی انتشار آن را به تمام جهان رسالت خود قرار داده اند و نیز رشد آگاهی در میان زنان، قدرت بیشتری از خود نشان می دهد. از این روست که زنان به منظور مطرح کردن خود و اثبات توانایی هایشان با وجود مخالفت ها و سنگ اندازی های فرهنگ سنتی و نیز تأثیر عمیق این فرهنگ در خود آنها در عرصه ی رقابت تحصیلی با مردان وارد می شوند و آمارها نیز نشان از آن دارد که در این رقابت کمتر از مردان موفق نبوده اند..

لینک بخش سوم در همین وبلاگ


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: نقد
[ دو شنبه 8 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب