چه باید کرد؟ (طرحی برای یک جهان بهتر) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

1- تدوین یک منشور جهانی تربیت انسانی که بتوان گفت برآیند اصول مشترک و پراکنده ی اخلاقی بشر در تمام آیین ها است. تدوین چنین منشوری به منزله ی درک عمیق بشر از ضرورت وجود اخلاق در جهان، بدون نیاز به هرگونه پشتوانه ی مابعدالطبیعی است. به عبارت دیگر با رسیدن به باور ضرورت تدوین چنین منشوری که حاوی مهم ترین اصول و مفاهیم اخلاق جهانی و البته انسانی است؛ همگان پی خواهند برد که بی تردید نقض هر یک از مواد این منشور، به معنای بروز اختلالی عنقریب در زندگی اجتماعی بشر می باشد. به عنوان مثال بندهایی از این منشور می تواند چنین باشند:

الف) هر انسان (فارغ از رنگ، زبان، اعتقاد مذهبی و جنسیت) موجودی است شریف و شایسته ی احترام.     

ب) زندگی هر انسان مهمترین دارایی اوست و بنابراین از طرف خود و تمام انسان های دیگر می بایستی مورد احترام قرار گرفته و هرگز از وی گرفته نشود.

پ) انجام هر عملی از سوی دیگران که زندگی، رفاه، آرامش و آسایش یک انسان را مورد تهدید قرار دهد؛ برخلاف بند الف و ب بوده، لذا غیر اخلاقی  و بر خلاف منشور جهانی تربیت انسانی است.

ت) اعمالی مانند دروغ، دزدی، تخریب محیط زیست (با تعریفی منطقی) و آزار و شکنجه، مصداق نقض ماده ی پ بوده لذا غیر اخلاقی و بر خلاف منشور جهانی تربیت انسانی است.

ث) آموزش نظری و عملی مفاد این منشور به کودکان از سنین پایین، مقدم بر هر آموزش دیگری بوده و والدین خود می بایست الگوی زنده و بارز رعایت مفاد آن باشند.

ج) هر گونه آموزش دیگری به کودکان که ناقض مفاد این منشور باشد، غیر اخلاقی بوده و برخلاف منشور جهانی تربیت انسانی است. بنابراین ممنوع می باشد.

 تدوین و امضای چنین منشوری از سوی تمام کشورهای جهان و همچنین در نظر گرفتن پشتوانه ای جدی برای اجرای تمام و کمال آن، می تواند نخستین گام در پیمودن مسیر ساختن جهان و آینده ای بهتر باشد.

2- تدوین استاندارد جهانی سلامت و شایستگی جسمی و روانی پدر و مادر بودن. تدوین این استاندارد بسیار بسیار مهم، بدان معنا خواهد بود که دیگر هر کس نخواهد توانست پس از ازدواج بی حساب و صرفاً به دلیل علاقمندی، صاحب فرزند شود مگر اینکه شایستگی خویش را به اثبات رسانده باشد. البته باید اذعان نمود که شاید ساختن چنین استاندارد یا شاخصی که شایستگی پدر یا مادر بودن را معلوم نماید، چندان ساده نباشد ولی این دشواری نباید مانعی در راه تدوین آن قلمداد شود. اجماع و همکاری دانایان عرصه ی تعلیم و تربیت، روانشناسان، جامعه شناسان و دیگر اندیشمندان، دست یابی به چنین استانداردی را میسّر خواهد ساخت.

3- وضع قانون شرکت در آزمون استاندارد جهانی شایستگی. پس از تدوین این استاندارد، آنگاه می بایستی قانونی نیز در تمام کشورها به تصویب رسد که بر طبق آن تمام کسانی که ازدواج می نمایند؛ می بایستی در آزمون استاندارد مورد اشاره شرکت نموده که در صورت قبولی، مجوز تولید فرزند بدیشان اعطا شود و البته اعتبار این مجوز نیز نباید همیشگی باشد چرا که ممکن است به علل گوناگون، پس از مدتی افراد شایستگی خود را از دست دهند. بنابراین بایستی مدت زمان اعتبار این مجوز محدود باشد. و پس از اتمام اعتبار آن، جهت شرکت مجدد در آزمون استاندارد شایستگی اقدام نمایند. 

شاید از نظر عده ای چنین راهکاری صرفاً ایده ای خام باشد ولی همین قدر روشن می نماید که مسئله ی ما، مسئله ای بی پاسخ نیست. به جرئت می توان ادعا نمود که جدی گرفتن این طرح و کوشش برای عملی ساختن آن؛ بسی مثمر ثمرتر از تلاش های تمام مکاتب دینی و غیر دینی ای است که تا کنون با هدف اصلاح جهان مطرح گشته و راه به مناقشه های پایان ناپذیر برده اند.

بدیهی است با اوضاع کنونی جهان، آینده ی بهتری در انتظار نخواهد بود اگر کوششی در جهت تربیت انسانی بشر صورت نگیرد..


نظرات شما عزیزان:

.
ساعت12:50---19 مرداد 1391
سلام براستی به آنچه که درجواب نوشته ای باور داری وحقیقتا آنطور فکر می کنی ؟


.
ساعت10:06---18 مرداد 1391
درگفتگو که چیزی برای گفتن نداشتید ادعای نوشتن کردیدمن هم در اظهار تاسفی که برای خودتان کرده اید شریکم چون اگر بیشتر از این می دانستید قطعا می نوشتید.
پاسخ: سلام مهربان. اظهار تأسف من برای خودم نیست. برای آنهایی است که خود را به خواب زده اند و دیدگاه های امروزی را کهنه دانسته ولی باورهای هزار و اندی سال پیش را مترقی و جدید می دانند! تشکر از توجه ویژه ی شما به دورترین!


.
ساعت20:46---17 مرداد 1391

دوست و برادر گرامی شایان
سلام علیکم

ازاینکه به عهد خود وفا نموده وتمام تلاش خود را درجهت پاسخ به پرسش اینجانب درباب چگونگی تربیت انسان صرف نمودید ممنون وسپاس گذارم.

بزرگوارحال با درنظرگرفتن اصل پرسش ومطالبی که شما در جواب ارائه نموده اید ،وضمن احترام خاصی که برای نظرتان قائل هستم ، به طور مختصرتوجهتان را به مطالب زیر جلب می نمایم:

قبل از هر چیز یاد آوری این امر مسلم وضروری است که تاریخ پرفراز ونشیب زندگی همواره دستخوش تغییرات وتحولات گوناگونی چه درزمینه فردی وچه درعرصه زندگی اجتماعی انسان ها بوده است و حاصل چنین فرایندی جزنتیجه تربیت وتفکرات انسان چیزدیگری نبوده است (غیرازعوامل طبیعی) ودرمسیراین جریان ودر مقاطع مختلف زمانی ومکانی بسیاری ازانسان های متفکرسعی بر آن داشته اند تا یافته ها وایده های خود را که در نظرشان بهترین بوده است تحت عناوین مختلف به پیشگاه جامعه انسانی عرضه نمایند تابلکه به گمان خویش ازنارسائیهای موجود درزندگی انسان کاسته ودر جهت خلاف آن که همان کمال وسعادت انسان است گامی بردارند وهیچ کس نیزمنکراین واقیت نیست ونمی تواند باشد که بسته به میزان توانایی وتاثیرگذاری وتاثیرپذیری متفکرین وجوامع مختلف، تغیروتحولاتی هرچند محدود وموقت درآن ها روی داده است .اما براستی با وجود همه ی این تلاش ها چراانسان باز هم دچار چنین وضعیت آشفته ای است؟

شاید بتوان گفت به اندازه ی تمام انسان هایی که ازابتدای حیات بشری تا به حال وجود داشته ودارند نظریات ، کتابها ، منشورها ونوشته ها واثرها خلق گردیده ومی گردند که هر یک ادعای جهانی بهتروآسوده تررا برای انسان نوید می دهند. پس اگربا وجود مثلا منشوری به نام منشور جهانی تربیت انسان (که خود البته اشکالات وسئوالات زیادی بر آن وارد است) این مشکلات محو می گردید چرا تابه حال چنین چیزی رخ نداده است؟ودراینجا با یک پرسش اساسی دیگر روبه رو می شویم : مشکل کجاست؟

دوست گرامی ، شایان مهرستا وامثالش اولین وآخرین کس ویا کسانی نبوده اند ونیستند که درنقطه ای برروی خط سیرتاریخ زندگی ،از نابخردی انسان آزرده اند و درپی راه حلی برای آنند، والبته از درمان آن نیزعاجز. مستحضرهستید وآگاه ، مطالب کوتاهی که درجواب پرسش اینجانب نوشته اید جزیی بسیارناچیزوناقص است ازآنچه که می بایست باشد. حقیقت آن است آنچه را که در جواب آورده اید مطلب جدیدی نیست واصولا راه حل نیست.دوست عزیز اصلا مشکل تربیت انسان درنبود منشورها وآموزه ها ویا ندانستن آنها نیست بلکه در یک کلام ، مشکل دراجرا وعمل به آنهاست والبته اجرا وعمل نیزخود مستلزم نوع خاصی ازتربیت منطقی ومنظم وزمان براست که بسیاری به آن نیاندیشیده اند!

مطمئن باشید اکثریت آنانی که درزندگی فردی واجتماعی دچارانواع ناملایمات فکری وروانی وعملی هستند تاحدزیادی با این آموزه ها وذهنیات آشنایند .یک دزد ،خوب می داند دزدی عملی زشت ودوراز فطرت انسانی! است اما آیا صرف دانستن ، مانع اجرا یاعامل انجام عمل اوست ؟

جنایت کارانی که درطول تاریخ بشری واکنون نیز،ازهیچ جنایتی برعلیه انسان های بی گناه دریغ نکرده ونمی کنند آیا بی سوادند!؟ آیا نخوانده اند ،نشنیده اند ویا نمی دانند که ظلم به انسان، ونه به انسان بلکه به هرموجود دیگری کاری نارواست ؟ پس چرا درنده خویانی مانند بشاراسد ونمونه هایش چنین به توحش روی آورده ومی آورند؟

چاره ی کار کجاست؟

دوست عزیز ضمن احترام به نظرزیبایتان وبا کمال پوزش باید بگویم بشاراسد، قزافی ، صدام حسین ، هیتلرو...اگراز من وشما دانشششان بیشتر نباشد کمتر نیست پس اگرتمام دانش وعلوم عالم را ازاول تابه آخر بدانی به تنهایی پشیزی نمی ارزد. آری آنچه را که تحت عنوان دوای درد انسان آورده ای مانند قرص سردردی است که سالها ازتاریخ مصرف آن گذشته است واگرازتاریخ انقضایش هم نگذشته بود فقط برای لحظاتی موقت ومحدود سردرد راکاهش می داد اما عامل سردرد راکه ازبین نمی برد ،عوارضش بماند!

پس با این حساب می توان نتیجه گرفت پاسخ شما جواب پرسش من نیست.واینجاست که بازهم می گویم جوردگری باید نگریست . به امید آنکه روزگاری آنقدروسعت دنیای درونی ودامنه ی دیدتان را گسترش دهید که به جای خودمحصورشدن درقالب تفکراتی خشک ومحدود وبدون هیچ جانب نگری وکوته بینی حداقل جواب سئوالات اخیررا جستجو کنید وبیابید.

درپایان ضمن سپاس مجدد به عرض می رسانم خدای راشاهد می گیرم که در بیان پرسش هایم هیچ گونه قصد و نیت خاصی مانند آنچه که قبلا درپست نظرات درجواب بنده نوشته بودید ، غیرازواداشتن شما به بیان نظراتتان نداشته وندارم وهرگاه خواستید می توانیم آرام ودوستانه وبه دور ازهرنوع تعصب وتحجرفکری ، به صورت زنده با هم گفتگو کنیم چراکه نوشتن با همه ی مزایایی که دارد این عیب راهم داراست که فاقد روح زنده گفتگوست وبسیارهم وقت گیراست.

باتشکر کوچک شما ج.س


پاسخ: متأسفم..



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: نقد
[ سه شنبه 17 مرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب