یاد ایّامی..! (در رابطه با سبد کالا) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

در این روزها بازار انتقاد از دولت در خصوص توزیع سبد کالا رونق عجیبی گرفته است. چه در میان مجلسیان، چه در میان روزنامه‌نگاران، چه در میان رسانه‌های گوناگون و چه در میان عامه‌ی مردم به طور کلّی. البته انتقادها از جنبه‌های مختلفی است. بعضی نسبت به نامناسب بودن شیوه‌ی توزیع آن که منجر به تشکیل صف‌های طولانی در سرمای زمستان شده انتقاد دارند؛ بعضی دیگر نسبت به محدودیت دایره‌ی شمول مستحقین دریافت آن و بعضی دیگر نیز نسبت به مرغوبیت محتویات سبد و ناکافی بودن آن. در این میان گروه دیگری نیز هستند که عمده‌ی انتقادشان به تحقیرآمیز بودن این طرح است و موضوع این مختصر نیز ایشانند:

دسته‌ی اخیر که غالب روشنفکران و اصحاب رسانه در این طیف قرار می‌گیرند؛ در روزهای اخیر به خصوص شدیداً این امر را محکوم و آن را توهین به شأن و کرامت و غرور ملّی ایرانیان دانسته‌اند. آنان با یادآوری عظیم‌ترین ثروت‌های طبیعی ایران از جمله تریلیاردها متر مکعب گاز و نفت خام و صدها معدن ارزشمند از انواع سنگ‌های زینتی، فلزات گرانبها و صنعتی؛ مدام می‌پرسند که چرا اکنون باید مردمانش در چنین فلاکتی به سر برند که به دریوزگی سبدی حقیرانه از سوی دولت بیافتند؟ چرا دولت چنین با آبرو و حرمت انسانی‌اشان بازی می‌کند؟ چرا چرا چرا؟! سخن من بر سر این چرایی نیست. نکته در این است که گویی اینان هنوز به درستی درنیافته‌اند و بدین باور نرسیده‌اند که مدت‌های مدیدی است که هر نشانی از غرور ملّی و عزّت و کرامت انسانی از این دیار رخت بربسته است. اینان به عوض آنکه بیایند و ذخایر و ثروت‌های مثلاً ملّی(!) را ترجیع‌بند فریادها و انتقادهایشان کرده  و سنگ آبرو و عزّت و غرور ایرانی را به سینه بزنند؛ لختی در هزاران توهین و تحقیری بیاندیشند که تاکنون بر این ملّت روا داشته شده که سبد کالا شاید کوچکترین و البته جدیدترین آن بوده است. خیر! لازم نیست نگران کرامت انسانی انسان ایرانی باشید. شاهد مدّعا می‌خواهید؟ به شلوغی صف‌های دریافت یارانه‌ی نقدی و سبد کالا نگاه کنید که با رضایت خاطر و خشنودی تمام و فارغ از حسابگری‌های کرامت و غرور و مفاهیم فسیل(!) شده‌ی دیگر، سبدشان را محکم در دست گرفته و بر مَلِک مُلکشان نیز بسی شاکرند!!

 یاد ایّامی...!

 


برچسب‌ها: سبد کالادریوزگیکرامت از بین رفته انسان ایرانی
[ چهار شنبه 16 بهمن 1392 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب